آیین بزرگداشت مادر انقلاب مرحومه مرضیه حدیدچی دباغ رضوان الله
شیرین زارع پور نویسنده و پژوهشگر
زن در اسلام می تواند به مقامی برسد علاوه بر اینکه مادر باشد یک چریک مبارز باشد.
شیرین زارع پور نویسنده و پژوهشگر بیان کرد: زن در اسلام می تواند به مقامی برسد علاوه بر اینکه مادر باشد یک چریک مبارز باشد.
به گزارش خبری مدرسه علمیه الزهرا سلام الله خانم شیرین زارع پور در جمع حوزویان، فرهنگیان و دانش آموزان شهرستان کلاردشت با اشاره به موضوع بررسی نقش زنان در مقاومت اسلامی به مناسبت بزرگداشت مقام بانوی مبارز مرحومه مرضیه حدید چی دباغ رضوان الله اظهار کرد: اسلام ، محرک و انگیزه اصلی زنان برای مشارکت در فعالیتهای انقلابی است
وی ادامه داد: ملتی که زنانش در میدانهای جنگ با قدرتهای بزرگ و نیروهای شیطانی حضور دارند، پیروز خواهد شد.
شیرین زارع پور تصریح کرد: خانم دباغ اول از همه الگوی زیبا در بندگی خدا می باشند.
وی بیان کرد: طاهره امام (ره) ، شدند سختی ها در پیش دارد
ایشان تاکید کرد: خانم دباغ حوزوی مبارز بودند.
وی خاطر نشان کرد: یک زن می تواند الگوی مادری، همسری، مدیریت و مبارزه باشد.
حدیث روز
امام علی علیه السلام :
فَإِنَّ الدُّنْيـا أَدْبَرَتْ، وَ آذَنَـتْ بِوَدَاعٍ،وَ إِنَّ الاْخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلاَعٍ،أَلاَ وَ إِنَّ الْيَوْمَ المِضْمَارَ، وَغَدا السِّبَاقَ،وَ السَّبَـقَةُ الْجَنـَّةُ، وَالْغايَةُ النّـارُ.
اينك دنيا روى گردانده است و وداع مى كند و آخرت روى آورده است و طلايه هاى آن نمايان شده است.
هشدار! كه امروز زمان تمرين و آزمايش است و فردا هنگام مسابقه،
مسابقه اى كه بردش بهشت است و باخت آن، آتش.
نهج البلاغه، خطبه28
هفته بسیج
نشست با مسئول کتابخوانی عمومی شهرستان به مناسبت هفته بسیج
نشست فرهنگی
در راستای طرح بهداشت روانی و ارتقای سلامت اجتماعی جامعه نشستی با موضوع خویشتن داری جنسی ویژه طلاب نوجوان صورت گرفت.
خانم رزاقی مشاور حوزه گفت:عفت به معنای خویشتنداری در قلمرو میل جنسی است،تجربه غرب نشان داده که عفاف،یک ضرورت زندگی است نه یک تشریفات دینی
وی افزود:خداوند متعال،عفاف را جز برای سعادت و بهروزی بشر نخواسته است.
در این نشست به پیامدهای مثبت خویشتن داری جنسی نیز پرداخته شده و فواید آن برای طلاب نوجوان تشریح شده است.
هفته کتاب و کتابخوانی
📚حضور طلاب مدرسه علمیه در کتابخانه به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی
معرفی سامانه کتابخانه کوثر نت وآموزش نحو استفاده از آن
بیان نحو چینش و موضوع بندی کتاب ها در کتابخانه مدرسه علمیه توسط کتابدار
معرفی و مسابقه کتاب “زنی از تبار الوند” توسط کتابدار
خوانش کتاب “زنی از تبار الوند ” توسط طلاب
حدیث روز
امير المؤمنين علي عليه السلام : اَلدَّهرُ يَومانِ : يَومٌ لَكَ وَ يَومٌ عَلَيكَ فَإذا كانَ لَكَ فَلا تَبطَر وَ إذا كانَ عَلَيكَ فَاصطَبِر (حکمت نهج البلاغه)
دنيا دو روز است : روزى به سود تو و روزى به زيان تو . هرگاه به سود تو بود ، سركشى نكن و وقتى به زيان تو بود،
شكيبايى پيشه كن .
حدیث روز
امیرالمؤمنین علیه السلام:
بدترین دوست کسی است که آدمی به خاطر او به سختی افتد…
نهج_البلاغه /حکمت۴۷۹
دوره آموزشی
آموزش کمک های اولیه با دعوت از سرکار خانم قاسمی عضو مجمع شورای اجرایی هلال احمر استان مازندران ویژه طلاب،اساتید و کادر برگزار گردید.
خانم قاسمی در اولین جلسه به تاریخچه تشکیل هلال احمر،اصول هلال احمر،ستون کمک های اولیه ارزیابی اولیه و ثانویه هنگام حادثه پرداخت.
وی ضمن بیان اهداف کمک های اولیه خاطر نشان کرد:یادگیری کمک های اولیه برای تمامی افراد جامعه لازم و ضروری است و شما با استفاده از آموزش، یادگیری، تمرین و تکرار می توانید جان مصدوم را نجات داده، از آسیب های بیشتر جلوگیری کرده، درد و رنج جسمی و روحی وی را کاهش داده و سبب افزایش بهبودی مصدوم شوید.
شبهات مهدویت
سوال : چرا بیشتر یاران امام مهدی (عج) مرد هستند و زنان کمترهستند؟
پاسخ: پرسش از كم بودن تعداد زنان نسبت به مردان در ميان ياوران حضرت، حرف صحيح و پسنديدهاي نيست، چرا كه ياوري، نه فقط به معناي جنگيدن و سلاح بركشيدن است، بلكه يار و ياور واقعي، كسي است كه با همهي وجود ، در خدمت امام و اهداف او باشد و آن چه را كه حضرت از او ميخواهد، انجام دهد. در زمان غيبت و انتظار، به وظيفه يك منتظر واقعي آگاه باشد و آنچه را در اين مدت بايسته است، انجام دهد و در زمان ظهور، گوش به فرمان و مطيع دستورهاي او باشد و امر او را امتثال كند. مگر فاطمه زهرا(س) و زينب كبرا(س) از ياوران پيامبر و امام زمان خود نبودند؛ در حالي كه جنگ ظاهري با اسلحه نداشتند؟ هر كس به تاريخ بنگرد به خوبي به نقش بارز و بي بديل آنان، در ياري رهبر خود پي ميبرد. ياري رهبر در رساندن پيام او و مكتبش بسيار ارزشمند است و اصولاً حركت فرهنگي، پايه و اساس است و لذا در روايت، به علم و عالم و قلم او اشاره شده است: “مداد العلماء افضل من دماء شهداء"؛ چرا كه اگر ياري امام در بعد فرهنگي و تبيين معارف دين او نباشد و مردم آگاه به اهداف و برنامههاي امام نباشد، طبعاً، براي كمك به گسترش فرهنگ و مكتب او، سلاح به دست نميگيرند. زنان در اين عرصه مهم، به خوبي ميتوانند ايفاي نقش نموده و ياري امام خود را در حد اعلا، اعلام و آشكار كنند.
در مواردي كه ياري كردن مربوط به حالت جنگ و قيام و جهاد باشد، طبيعي است كه مردان بايد حضوري فعالتر داشته باشند؛ چرا كه خداوند با توجه به ويژگيهاي جسمي و روحي زنان و مردان وظايف و تكاليف را قرار ميدهد و ويژگيها و مشكلات جنگ، به گونهاي است كه نه با جسم زن سازگاري دارد و نه با روح او همخوان است. لذا وظيفه جهاد، از دوش آنان برداشته شده است(مگر در زمان ضرورت).
منبع : کتاب آفتاب مهر
شبهات مهدویت
سوال : آيا انحصار ياران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)به سیصد و سیزده نفر، يك نوع تبعيض نيست؟
پاسخ: بايد توجّه داشت كه ياران حضرت، منحصر در سیصد و سیزده نفر نيست؛ زيرا، حضرت، داراي سه گروه يار است كه گروه اول آنان، سیصد و سیزده نفرند.
اينان، فرماندهان و بزرگان لشكر حضرت محسوب می¬شوند و مواليان ايشان¬اند. طبيعي است كه هر لشكر، تعدادي محدود فرمانده دارد و بقيه، تحت نظر اينان در لشكر حضرت به سر مي¬برند و امام را ياري مي¬كنند. پس اين نوع انحصار، تبعيض نيست، با توجه به اين كه ياران گروه دوم را لشگر ده هزار نفری و یاران گروه سوم را عموم مؤمنان تشكيل مي¬دهند.
گفتنی است که دليل خاصي در اين كه چرا ياران گروه اول 313 نفر هستند وارد نشده است. شايد بتوان گفت: اين كه تعداد ياران امام مهدي(علیه السلام) همچون ياران پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ بدر 313 نفر است براي آن است كه ياد و خاطره جنگ زيباي بدر زنده شود. جنگي كه مسلمانان عده كمي بودند با تجهيزات نامناسب، و فقط تكيه بر خدا داشته و با ايمان وارد معركه جنگ شدند. هدف حفظ اسلام و دين بود. امدادهاي خاص و ويژه الهي نازل شد، چنانچه در ابتداي سوره انفال (آیات 7 – 14) به آن اشاره شده است. جنگي كه همه گروههاي مسلمان آن زمان، در آن حضور داشتند. افراد سپاه از همه اقشار و سنين مختلف تشكيل شده بود و پيروزي قاطع مسلمانان در آن رقم خورد. بسياري از سران مشرك و كافر سپاه مكه كشته شدند، اين جنگ سرآغاز بسيار زيبايي براي شروع حركت اسلام بود.
منبع : کتاب آفتاب مهر
شبهات مهدویت
سوال : چطور ممکن است امام مهدی(عج) دارای عمری چنین طولانی باشد؟
پاسخ
عمر طولاني از نظر عقل و دانش بشري امري غير ممكن نيست و دانشمندان با مطالعه
اجزاء بدن به اين حقيقت رسيدهاند كه ممكن است انسان، سالهاي بسيار طولاني زنده بماند و حتي گرفتار پيري و فرسودگي هم نشود.
پروفسور «اتينگر» مينويسد:
«به نظر من با پيشرفت تكنيكها و كاري كه ما شروع كرده ايم بشر قرن بيست و يكم خواهد توانست هزاران سال عمر كند.»
در قرآن آيهاي هست كه نه تنها از عمر طولاني بلكه از امكان عمر جاويدان خبر ميدهد و آن آيه درباره حضرت يونس(عليه السلام) است كه ميفرمايد:
«اگر او (يونس(عليه السلام)) در شكم ماهي تسبيح نميگفت، تا روز رستاخيز در شكم ماهي ميماند.»
بنابراين از نظر قرآن عمري بسيار طولاني (از عصر يونس(عليه السلام) تا روز رستاخيز) كه در اصطلاح زيست شناسان عمر جاويدان ناميده ميشود براي انسان و ماهي امكان پذير است
در تورات آمده است كه:«… تمام ايام آدم كه زيست نهصد و سي سال بود كه مُرد… جمله ي ايام «انوش» نهصد و پنج سال بود كه مُرد… و تمامي ايام «قينان» نهصد و ده سال بود كه مُرد… پس جمله ي ايام «متوشالح» نهصد و شصت و نه سال بود كه مُرد…».
بنابراين تورات صريحاً به وجود افرادي با داشتن عمرهاي طولاني (بيش از نهصد سال) اعتراف ميكند.در انجيل نيز عباراتي موجود است كه نشانگر آن است كه عيسي(عليه السلام) پس از به دار كشيده شدن زنده گرديده و به آسمان بالا رفته است. و در روزگاري فرود خواهد آمد و مسلّم است كه عمر آن بزرگوار از دو هزار سال بيشتر است.با اين بيان روشن ميشود كه پيروان دو آئين يهود و مسيحيت بايد به علت اعتقاد به كتاب مقدس به عمرهاي طولاني نيز معتقد باشند.
جلسه کادر و اساتید
نشست مدیر و کادر و اساتیدجهت هم اندیشی و بیان نظرات و پیشنهادات برای شروع سال تحصیلی جدید
بر گزاری کرسی آزاد اندیشی با عنوان آسیبهای اجتماعی عفاف و حجاب
نشست علمی ویژه غدیر
تجلیل از طلاب برتر آموزشی
بزرگداشت مقام معلم
حدیث روز
امتحانات نیمسال اول 1401
برگزاری نشست با موضوع بهداشت فردی دختران با حضور پزشک متخصص زنان
تجلیل از فعالان امر تبلیغ پذیرش و فرهنگی
جلسه کمیته آموزشی باحضور اساتید
تجلیل از خانم سلطانی ریاست محترم کتابخانه عمومی به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی
برگزاری نشست علمی تاثیر کتاب و کتابخوانی بر شخصیت جوانان با حضور خانم سلطانی
برگزاری جلسه پذیرش با حضور مدیریت مدرسه ،هیات امنا و ریاست آموزش و پرورش شهرستان
برگزاری کارگاه یک روزه (شیوه های نوین تدریس )با حضور استاد ارجمند حجت الاسلام مطهری ویژ ه اساتید مدرسه الزهرا سلام الله
برگزاری امتحان کلاسی طلاب پایه اول و دوم
مباحثه سیر مطالعاتی کتاب حجاب شهید مطهری ویژه طلاب پایه اول و دوم
برگزاری طلیعه حضور مدارس علمیه سیکل شهرستان مازندارن -1401
برگزاری نشست علمی - پژوهشی در مدرسه علمیه الزهرا (س) کلاردشت
در جمع طلاب ، مسئول محترم حوزه علمیه الزهرا(س) کلاردشت حجت الاسلام و المسلمین سید محسن دیباجی درباره شرح جمله معروف حضرت زینب (س) در پاسخ به ابن زیاد پرداختند که ایشان فرمودند: «ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا » تصریح کرد: در کربلا سه چهره و به اصطلاح سه فعل وجود دارد؛ یک چهره این حادثه عظیم، کار دشمنان سیدالشهداء(ع) است که به هیچ وجه کارشان زیبا نیست و هیچ زیبایی در کار آن ها نیست و کارشان در نهایت زشتی و پستی و دناعت است . چهره دوم عاشورا کار سیدالشهداء(ع) و اصحاب ایشان است. هر چه دستگاه بنی امیه شیطنت و معصیت و طغیان کردند این طرف شما خضوع و خشوع و بندگی و تواضع و تسلیم و رضا را می بینید. بالاتر از بلا عاشورا دیگر برای احدی رقم نخورده است و سید الشهداء(ع) در متن این بلا وجود داشتند و محور این ابتلاء عظیم هستند.اما بالاخره عاشورا چهره سومی هم دارد که آن هم اصل عاشورا است. همه افعالی که انجام شده یک طرف، محور حادثه عاشورا اراده حضرت حق و تدبیر و ربوبیت اوست. هر چه کار سیدالشهداء(ع) زیبا است، کار خدای متعال زیباتر است.در سخت ترین لحظات عاشورا که همه شهدا شهید شدند و حضرت در گودی قتلگاه هستند و خون حضرت از جراحات بدنش جاری است و تشنه و گرسنه و خسته در محاصره دشمن است و گوشه چشمش به خیام است، می گوید «الهی رضا بقضاک» این خیلی زیباست. چنین صحنه زیبایی در عالم تکرار شدنی نیست مگر امام حسین(ع) تکرار شود والا این صحنه به این زیبایی تکرار نمی شود.
وی در آخر خاطر نشان کرد:واقعا همه این زیبایی هایی که از سیدالشهداء(ع) سر زده جز با عنایت خدا، لطف خدای متعال و دستگیری خدای متعال ممکن نیست یعنی اگر خدای متعال محبتش شامل ولی خدا نشود هیچ ولی از اولیای خدا به کمترین بندگی موفق نمی شود. نمی خواهیم بگوییم که جبر هست و مجبور هستند نه مجبور نیستند ولی بالاخره بیش از هر چیزی توفیق و عنایت الهی و کمک خدای متعال شرط است و همین است که سیدالشهداء(ع) در گودی قتلگاه عرضه می دارد یا «غیاث المستغیثین» ای کسی که به فریاد فریاد خواهان می رسی. کسانی که استغاثه می کنند، تو دستشان را می گیری، در گودی قتلگاه هم استغاثه می کنم دست مرا بگیر.
خواص آیات انتهایی سوره حشر
بسم الله الرحمن الرحیم
لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۲۱﴾
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ﴿۲۲﴾
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۲۳﴾
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿۲۴﴾
سردرد:
برای سردرد مفید است.
جهت ورم پا:
آیات فوق سه مرتبه خوانده شود.
کری گوش:
دستت را بر روی گوش بگذار و آیات فوق را بخوان.
چرا اميرمؤمنان (عليه السلام) از همسرش دفاع نكرد؟
علي که شير خدا و اسد الله الغالب بود و در قلعه خيبر را با يک دست بلند کرد، چگونه حاضر مىشود ببيند همسرش را در مقابل چشمانش كتك بزنند؛ اما هيچ واكنشى از خود نشان ندهد؟!
نقد و بررسي:
يكى از مهمترين شبهاتى كه وهابيها با تحريك احساسات مردم، به منظور انكار قضيه هجوم عمر بن خطاب و كتك زدن فاطمه زهرا سلام الله عليها مطرح مىكنند، اين است كه چرا اميرمؤمنان عليه السلام از همسرش دفاع نكرد؟ مگر نه اين كه او اسد الله الغالب و شجاعترين فرد زمان خود بود و…
عالمان شيعه در طول تاريخ از اين شبهه پاسخهاى گوناگونى دادهاند كه به اختصار به چند نكته بسنده مىكنيم.
عكس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب:
اميرمؤمنان عليه السلام در مرحله اول و زمانى كه آنها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واكنش نشان داد و با عمر برخورد كرد، او را بر زمين زد، با مشت به صورت و گردن او كوبيد؛ اما از آن جايى كه مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله صبر پيشه كرد. در حقيقت با اين كار مىخواست به آنها بفهماند كه اگر مأمور به شكيبائى نبودم و فرمان خدا غير از اين بود، كسى جرأت نمىكرد كه اين فكر را حتى از مخيلهاش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل هميشه تابع فرمانهاى الهى بوده است.
سليم بن قيس هلالى كه از ياران مخلص اميرمؤمنان عليه السلام است، در اين باره مىنويسد:
وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ عليه السلام وَصَاحَتْ يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّيْفَ وَهُوَ فِي غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ يَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَكَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ.
فَوَثَبَ عَلِيٌّ (عليه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِيبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِي كَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَيْتِي.
عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا عليها السّلام به طرف عمر آمد و فرياد زد: يا ابتاه، يا رسول اللَّه! عمر شمشير را در حالى كه در غلافش بود بلند كرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله كرد: يا ابتاه! عمر تازيانه را بلند كرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد:
يا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مىكنند»!
علي عليه السّلام ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد؛ ولى به ياد سخن پيامبر صلى الله عليه وآله و وصيتى كه به او كرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى كه پيامبر با من بسته است، نبود، مىدانستى كه تو نمىتوانى به خانه من داخل شوى»
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولي، 1405هـ.
همچنين آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن به نقل از منابع شيعه اين روايت را نقل كرده است:
أنه لما يجب على غضب عمر وأضرم النار بباب على وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت يا أبتاه ويا رسول الله فرفع عمر السيف وهو فى غمده فوجأ به جنبها المبارك ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت يا أبتاه فأخذ على بتلابيب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته
عمر عصباني شد و درب خانه علي را به آتش کشيد و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله عليها به طرف عمر آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول الله»! عمر شمشيرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازيانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فرياد زد: « يا ابتاه » (با مشاهده اين ماجرا) علي (ع) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت کشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش کوبيد.
الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج3، ص124، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
آتسليم وصيت پيامبر اكرم (ص):
اميرمؤمنان عليه السلام در تمام دوران زندگياش، مطيع محض فرمانهاى الهى بوده و آنچه او را به واكنش وامىداشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واكنش نشان نمىداد.
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شكيبائى در برابر اين مصيبتهاى عظيم بوده است و طبق همين فرمان بود كه دست به شمشير نبرد.
مرحوم سيد رضى الدين موسوى در كتاب شريف خصائص الأئمه (عليهم السلام) مىنويسد:
أَبُو الْحَسَنِ فَقُلْتُ لِأَبِي فَمَا كَانَ بَعْدَ إِفَاقَتِهِ قَالَ دَخَلَ عَلَيْهِ النِّسَاءُ يَبْكِينَ وَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ وَضَجَّ النَّاسُ بِالْبَابِ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ نُودِيَ أَيْنَ عَلِيٌّ فَأَقْبَلَ حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهِ قَالَ عَلِيٌّ (عليه السلام) فَانْكَبَبْتُ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَخِي… أَنَّ الْقَوْمَ سَيَشْغَلُهُمْ عَنِّي مَا يَشْغَلُهُمْ فَإِنَّمَا مَثَلُكَ فِي الْأُمَّةِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَإِنَّمَا تُؤْتَى مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ وَنَأْيٍ سَحِيقٍ وَلَا تَأْتِي وَإِنَّمَا أَنْتَ عَلَمُ الْهُدَى وَنُورُ الدِّينِ وَهُوَ نُورُ اللَّهِ يَا أَخِي وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْهِمْ بِالْوَعِيدِ بَعْدَ أَنْ أَخْبَرْتُهُمْ رَجُلًا رَجُلًا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّكَ وَأَلْزَمَهُمْ مِنْ طَاعَتِكَ وَكُلٌّ أَجَابَ وَسَلَّمَ إِلَيْكَ الْأَمْرَ وَإِنِّي لَأَعْلَمُ خِلَافَ قَوْلِهِمْ فَإِذَا قُبِضْتُ وَفَرَغْتَ مِنْ جَمِيعِ مَا أُوصِيكَ بِهِ وَغَيَّبْتَنِي فِي قَبْرِي فَالْزَمْ بَيْتَكَ وَاجْمَعِ الْقُرْآنَ عَلَى تَأْلِيفِهِ وَالْفَرَائِضَ وَالْأَحْكَامَ عَلَى تَنْزِيلِهِ ثُمَّ امْضِ [ذَلِكَ] عَلَى غير لائمة [عَزَائِمِهِ وَ] عَلَى مَا أَمَرْتُكَ بِهِ وَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ عَلَى مَا يَنْزِلُ بِكَ وَبِهَا [يعني بفاطمة] حَتَّى تَقْدَمُوا عَلَيَّ.
امام كاظم عليه السلام مىفرمايد: از پدرم امام صادق عليه السلام پرسيدم: پس از به هوش آمدن رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چه اتفاق افتاد؟ فرمود: زنها داخل شدند و صدا به گريه بلند كردند، مهاجرين و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه مىكردند، علي فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روى بدن پيغمبر انداختم، فرمود:
برادرم، اين مردم مرا رها خواهند كرد و به دنياى خودشان مشغول خواهند شد؛ ولى تو را از رسيدگى به من باز ندارد، مثل تو در بين اين امت مثل كعبه است كه خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههاى دور نزد آن بيايند… پس چون از دنيا رفتم و از آنچه به تو وصيت كردم فارغ شدى و بدنم را در قبر گذاشتي، در خانهات بنشين و قرآن را آنگونه كه دستور دادهام، بر اساس واجبات و احكام و ترتيب نزول جمع آورى كن، تو را به بردبارى در برابر آنچه كه از اين گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله عليها خواهد رسيد سفارش مىكنم، صبر كن تا بر من وارد شوي.
الشريف الرضي، أبي الحسن محمد بن الحسين بن موسى الموسوي البغدادي (متوفاي406هـ) خصائصالأئمة (عليهم السلام)، ص73، تحقيق وتعليق: الدكتور محمد هادي الأميني، ناشر: مجمع البحوث الإسلامية الآستانة الرضوية المقدسة مشهد – إيران، 1406هـ
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
در روايت ديگرى سليم بن قيس هلالى نقل مىكند:
ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) إِلَى فَاطِمَةَ وَإِلَى بَعْلِهَا وَإِلَى ابْنَيْهَا فَقَالَ يَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّي حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ النَّبِيُّ (صلي الله عليه وآله) عَلَى عَلِيٍّ (عليه السلام) فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّكَ سَتَلْقَى [بَعْدِي] مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً [عَلَيْهِمْ] فَجَاهِدْهُمْ وَقَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَكُفَّ يَدَكَ وَلا تُلْقِ بِيَدِكَ إِلَى التَّهْلُكَةِ فَإِنَّكَ [مِنِّي] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَلَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِيهِ مُوسَى إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي.
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهى كرد و فرمود: اى سلمان! خدا را شاهد مىگيرم افرادى كه با اينان بجنگند با من جنگيدهاند، افرادى كه با اينان روى صلح داشته باشند با من صلح كردهاند، بدانيد كه اينان در بهشت همراه منند.
سپس پيامبر صلى الله عليه وآله نگاهى به علي عليه السلام كرد و فرمود: اى علي! تو به زودى پس از من، از قريش و متحد شدنشان عليه خودت و ستمشان سختى خواهى كشيد. اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و به وسيله موافقينت با آنان بجنگ، و اگر كمك كار و ياورى نيافتى صبر كن و دست نگهدار و با دست خويش خود را به نابودى مينداز. تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى هستى، هارون براى تو اسوه خوبى است، به برادرش موسى گفت: إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي؛ اين قوم مرا ضعيف شمردند و نزديك بود مرا بكشند.
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص569، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولي، 1405هـ.
همچنين در ادامه روايت پيشين كه از سليم نقل شد، اميرمؤمنان عليه السلام خطاب به عمر فرمود:
يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَيْتِي.
اى پسر صحّاك! اگر مقدرات خداوندى و پيمان و سفارش رسول خدا صلى الله عليه وآله نبود، هر آينه مىفهميدى كه تو قدرت ورود به خانه مرا نداري.
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولي، 1405هـ.
البته روايات در اين باب بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد؛ از اين رو به همين چند روايت بسنده مىكنيم.
به راستى چه كسى جز حيدر كرّار مىتواند از چنين امتحان سختى بيرون بيايد؟! زمانى ارزش اين كار مشخص مىشود كه بدانيم علي عليه السلام همان كسى است كه در ميدان نبرد، همچون شير ژيان بر دشمن حمله مىكرد و پهلوانان و يلان كفر را يكى پس از ديگرى از سر راه بر مىداشت، روزى پشت پهلوانى همچون عمر بن عبدود را به خاك مىمالد و روزى ديگر فرق سر مرهب يهودى را همراه با كلاه خودش مىشكافد.
آن روز فرمان خداوند اين بود كه دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند؛ ولى روز ديگر فرمان اين است كه همان ذوالفقار در نيام باشد تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود كردن آن مأيوس شوند.
احتمال شهادت حضرت زهرا عليها السلام هنگام درگيري:
دفاع از ناموس، از مسائل فطرى و مشترك ميان همه انسانها است؛ اما روشن است كه اگر كسى بداند كه قصد دشمن از تعرض به ناموس وى اين است كه او را به واكنش وادار كنند تا به مقصود مهمتر و شومترى دست يابند؛ انسان عاقل، با تدبير و مسلط بر نفس خويش، هرگز كارى نخواهد كرد كه دشمن به مقصودش برسد.
قصد مهاجمين به خانه وحى اين بود كه اميرمؤمنان عليه السلام را به واكنش وادار كنند و با استفاده از اين فرصت، ثابت كنند كه شخصى همانند علي عليه السلام براى رسيدن به حكومت دنيوى حاضر شد كه افراد زيادى را از دم شمشير بگذراند.
و نيز اگر اميرمؤمنان عليه السلام از خود واكنش نشان مىداد و با آنها درگير مىشد، ممكن بود كه فاطمه زهرا در اين درگيريها كشته شود، سپس دشمنان شايع مىكردند كه علي عليه السلام براى به دست آوردن حكومت دنيايى، همسرش را نيز فدا كرد و در حقيقت او بود كه سبب كشتن همسرش شد؛ چنانچه در باره عمار ياسر، يار وفادار اميرمؤمنان عليه السلام چنين كردند.
هنگام ساختن مسجد مدينه، عمار ياسر برخلاف ديگران كه يك خشت برمىداشتند، او دو تا دو تا مىآورد، پيامبر اسلام او را ديد، با دست مباركش، غبار را از سر و صورت نازنين عمار زدود و پس فرمود:
وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّار.
عمار را گروه ستمگر مىكشند، او آنان را به بهشت مىخواند وآنان او را به جهنّم.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 1، ص172، ح436، كتاب الصلاة،بَاب التَّعَاوُنِ في بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، و ج3، ص1035، ح 2657، الجهاد والسير، باب مَسْحِ الْغُبَارِ عَنِ النَّاسِ فِي السَّبِيلِ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.
صدور اين روايت از رسول خدا صلى الله عليه وآله در حق عمّار قطعى بود و تمام مردم از آن آگاه بودند و نيز ثابت مىكرد كه معاويه و دار و دستهاش همان گروه نابكار هستند؛ از اين رو هنگامى كه معاويه شنيد عمار كشته شده و لرزه بر دل بسيارى از مردم انداخته، و اين فرمايش پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله سر زبانها افتاده است، عمرو عاص را به حضور طلبيد و پس از مشورت با او شايع كردند كه علي عليه السلام او را كشته است و اين گونه استدلال كردند كه چون عمار در جبهه علي وهمراه او بوده است و علي او را به جنگ فرستاده است؛ پس او قاتل عمار است.
احمد بن جنبل در مسندش مىنويسد:
مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ حَزْمٍ عَلَى عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ فَقَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فَقَامَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ فَزِعًا يُرَجِّعُ حَتَّى دَخَلَ عَلَى مُعَاوِيَةَ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِيَةُ مَا شَأْنُكَ قَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ قَدْ قُتِلَ عَمَّارٌ فَمَاذَا قَالَ عَمْرٌو سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِيَةُ دُحِضْتَ فِي بَوْلِكَ أَوَنَحْنُ قَتَلْنَاهُ إِنَّمَا قَتَلَهُ عَلِيٌّ وَأَصْحَابُهُ جَاءُوا بِهِ حَتَّى أَلْقَوْهُ بَيْنَ رِمَاحِنَا أَوْ قَالَ بَيْنَ سُيُوفِنَا.
ابو بكر بن محمد بن عمرو بن حزم از پدرش نقل مىكند كه گفت: هنگامى كه عمار ياسر به شهادت رسيد، عمرو بن حزم نزد عمرو عاص رفت و گفت: عمار كشته شد، رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده است: گروه ستمگر، عمار را مىكشند، عمرو عاص ناراحت شد و جمله «لا حول ولا قوة الا بالله» را مىگفت تا نزد معاويه رفت، معاويه پرسيد: چه شده است؟ گفت: عمار كشته شده است. معاويه گفت: كشته شد كه شد، حالا چه شده است؟ عمرو گفت: از رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدم كه مىفرمود: عمار را گروه باغى وستمگر خواهد كشت، معاويه گفت: مگر ما او را كشتهايم، عمار را علي و يارانش كشتند كه او را همراه خويش وادار به جنگ كردند و او را بين نيزهها و شمشيرهاى ما قرار دادند.
الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص199، ح 17813، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبو بكر (متوفاي 458هـ)، سنن البيهقي الكبرى، ج8، ص189، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994؛
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 1، ص 420 و ص 426، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
هيثمى پس از نقل روايت مىگويد:
رواه أحمد وهو ثقة.
الهيثمي، علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص242، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.
و حاكم نيشابورى پس از نقل روايت مىگويد:
هذا حديث صحيح على شرط الشخين ولم يخرجاه بهذه السياقة.
اين حديث با شرائطى كه بخارى و مسلم قبول دارند، صحيح است؛ ولى آنها به اين صورت نقل نكردهاند.
الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج2، ص155، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
مناوى به نقل از قرطبى مىنويسد:
وهذا الحديث أثبت الأحاديث وأصحّها، ولمّا لم يقدر معاوية على إنكاره قال: إنّما قتله من أخرجه، فأجابه عليّ بأنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم إذن قتل حمزة حين أخرجه.
قال ابن دحية: وهذا من على إلزام مفحم الذي لا جواب عنه، وحجّة لا اعتراض عليها.
اين حديث از محكمترين و صحيحترين احاديث است و چون معاويه قدرت بر انكارش نداشت، گفت: عمار را كسى كشت كه او را همراه خود آورده است و لذا علي (ع) در پاسخش فرمود: پس بنابراين حمزه را هم در جنگ احد پيامبر كشته است؛ چون آن حضرت بود كه حمزه را همراه خودش آورده بود.
ابن دحيه مىگويد: اين پاسخ علي چنان كوبنده است كه حرفى براى گفتن باقى نمىگذارد ودليلى است كه انتقادى بر آن نيست.
المناوي، عبد الرؤوف (متوفاي: 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج 6، ص 366، ناشر: المكتبة التجارية الكبرى - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ
چرا امير المؤمنين در هيچ جنگي در زمان خلفاء شركت نكرد؟
اين كه اميرمؤمنان عليه السلام شجاعترين فرد زمان خودش بود، هيچ شك و شبههاى در آن نيست؛ آن قدر شجاع و دلاور بود كه شنيدن نامش خواب را از چشمان پهلوانان دشمن مىپراند؛ تا جايى كه عمر بن خطاب مىگفت:
والله لولا سيفه لما قام عمود الاسلام.
به خدا سوگند! اگر شمشير علي عليه السلام نبود، عمود خيمه اسلام استوار نمىشد.
إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 51، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
حتى در زمانى كه تمام ياران بيوفاى رسول خدا صلى الله عليه وآله در جنگ احد و حنين آن حضرت را رها و از معركه گريختند، امام علي عليه السلام پروانه وار اطراف شمع وجود پيامبر گرامى چرخيد و از او دفاع مىكرد.
اما چرا همان علي عليه السلام در هيچ يك از جنگهاى زمان خلفاء شركت نكرد؟
همان كسى كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله در تمام نبردهاى مسلمانان عليه كفار، يهوديان و… شركت فعال داشت و پيشاپيش تمام سربازان پرچم اسلام را به دوش مىكشيد و پهلوانان دشمن را يكى پس از ديگرى بر زمين مىكوبيد، چه اتفاقى افتاده بود كه در زمان خلفاء در هيچ نبردى حضور نمىيافت؟
آيا شجاعتش را از دست داده بود، يا جنگ در ركاب خلفاء را جهاد نمىدانست؟ يا اين كه خلفاء، بر خلاف سنت رسول خدا صلى الله عليه وآله قصد استفاده از آن حضرت را نداشتند؟
امير المؤمنين عليه السلام بهترين تصميم را گرفت:
امر دائر بود بين اين كه اميرمؤمنان عليه السلام اساس اسلام را حفظ نمايد و از حق خود بگذرد؛ يا اين كه بر آن عده اندك حمله نموده و آنها را از دم تيغ بگذراند و در عوض دشمنان اسلام و منافقين با استفاده از اين فرصت اساس اسلام را به خطر بيندازند، اميرمؤمنان عليه السلام راه دوم را برگزيد و با اين فداكارى دين اسلام را براى هميشه حفظ و دشمنان اسلام را نا اميد كرد و به طور قطع اين تصميم عاقلانهتر بوده است.
در خطبه سوم نهج البلاغه مىفرمايد:
وَطَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ. يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَيَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَيَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ. فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى. فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًى وَفِي الْحَلْقِ شَجًا. أَرَى تُرَاثِي نَهْباً.
در اين انديشه فرو رفته بودم كه: با دست تنها (با بى ياورى) به پا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پر خفقان و تاريكيى كه پديد آوردهاند صبر كنم، محيطى كه: پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا واپسين دم زندگى به رنج وا مىدارد.
(عاقبت) ديدم بردبارى و صبر به عقل و خرد نزديكتر است؛ لذا شكيبائى ورزيدم؛ ولى به كسى مىماندم كه: خاشاك چشمش را پر كرده، و استخوان راه گلويش را گرفته، با چشم خود مىديدم، ميراثم را به غارت مىبرند.
و در خطبه پنجم نهج البلاغه، هنگامى كه شخصى همانند ابوسفيان به قصد گرفتن ماهى از آب گل آلود و استفاده از موقعيت به دست آمده، نزد آن حضرت آمد و پشنهاد بيعت و جنگ با أبوبكر را داد، امام عليه السلام خطبه خواند و فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ… أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ… فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَإِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَالَّتِي وَاللَّهِ لابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ. بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ.
اى مردم امواج كوه پيكر فتنهها را، با كشتيهاى نجات در هم بشكنيد… (دو كس راه صحيح را پيمودند) آن كس كه با داشتن يار و ياور و نيروى كافى به پا خاست و پيروز شد، و آن كس كه با نداشتن نيروى كافى كنارهگيرى كرد و مردم را راحت ساخت. اگر سخن گويم (و حقم را مطالبه كنم) گويند: بر رياست و حكومت حريص است، و اگر دم فرو بندم (و ساكت نشينم) خواهند گفت از مرگ مىترسد. (اما) هيهات پس از آن همه جنگها و حوادث (اين گفته بس ناروا است). به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب، به مرگ از علاقه طفل شيرخوار به پستان مادر بيشتر است؛ اما من از علوم و حوادثى آگاهم كه اگر بگويم همانند طناب ها در چاههاى عميق به لرزه درآئيد.
چرا رسول خدا (ص) از سميه و ديگر زنان مسلمان دفاع نکرد؟
اميرمؤمنان عليه السلام، به همان دليل از خود واكنش نشان نداد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله در هنگام كشته شدن سميه، مادر عمار ياسر توسط مشركان و تعرض آنها به وي، از خود واكنشى نشان نداد.
ابن حجر عسقلانى در الإصابة مىنويسد:
( 11342 ) سمية بنت خباط… والدة عمار بن ياسر كانت سابعة سبعة في الاسلام عذبها أبو جهل وطعنها في قبلها فماتت فكانت أول شهيدة في الاسلام… عذبها آل بني المغيرة على الاسلام وهي تأبى غيره حتى قتلوها وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم يمر بعمار وأمه وأبيه وهم يُعذّبون بالأبطح في رمضاء مكة فيقول صبرا يا آل ياسر موعدكم الجنة.
سميه دختر خباط… مادر عمار ياسر هفتمين كسى است كه اسلام آورد، ابوجهل او را اذيت مىكرد و آن قدر نيزه بر پايين شكمش زد تا به شهادت رسيد، و او نخستين زن شهيد در اسلام است. آل بنومغيره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذيت كردند؛ تا كشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شكنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مكه مىديد و مىفرمود: اى خاندان ياسر! صبور باشيد كه وعدهگاه شما بهشت است.
العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.
با اين كه رسول خدا صلى الله عليه وآله مىديد كافرى همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان مىشود؛ ولى در عين حال هيچ واكنشى از خود نشان نمىداد و به آنان نيز فرمان مىداد كه صبر نمايند.
مگر نه اين كه رسول خدا صلى الله عليه وآله غيورترين و شجاعترين فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نكرد؟ چرا شمشيرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا كند؟
و نيز زمانى كه عمر بن خطاب، متعرض زنان مسلمان مىشد و آنها را به خاطر اسلام آوردنشان كتك مىزد، چرا رسول خدا صلى الله عليه وآله از خود واكنشى نشان نمىداد.
ابن هشام در السيرة النبوية، مىنويسد:
ومر [ابوبكر] بجارية بنى مؤمل، حي من بنى عدى بن كعب، وكانت مسلمة، وعمر بن الخطاب يعذبها لتترك الاسلام، وهو يومئذ مشرك، وهو يضربها، حتى إذا مل قال: إني أعتذر إليك، إني لم أتركك إلا ملالة، فتقول: كذلك فعل الله بك.
ابوبكر مىديد كه كنيز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدى بن كعب، عمر او را كتك مىزد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترك كند (چون عمر هنوز مشرك بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را كتك نمىزنم براى اين است كه خسته شدهام، از اين جهت مرا ببخش. كنيز در پاسخ گفت: بدان كه خدا نيز اين گونه با تو رفتار خواهد كرد.
الحميري المعافري، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ)، السيرة النبوية، ج 2، ص 161، تحقيق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجيل، الطبعة: الأولى، بيروت – 1411هـ؛
الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 120، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛
الكلاعي الأندلسي، أبو الربيع سليمان بن موسى (متوفاي634هـ)، الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 238، تحقيق د. محمد كمال الدين عز الدين علي، ناشر: عالم الكتب - بيروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ؛
الانصاري التلمساني، محمد بن أبي بكر المعروف بالبري (متوفاي644هـ) الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة، ج 1، ص 244؛
الطبري، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفاي694هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج 2، ص 24، تحقيق عيسى عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م؛
النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 16، ص 162، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.
چرا رسول خدا صلى الله عليه وآله جلوى عمر را نگرفت و او را از اين كار منع نكرد؟ چرا شمشيرش را برنداشت و گردن عمر را نزد؟
اهل تسنن، هر پاسخى دادند، ما نيز عين همان را در باره صبر اميرمؤمنان عليه السلام و شمشير نكشيدن آن حضرت خواهيم داد.
چرا عثمان از زنش دفاع نكرد؟
هنگامى كه ياران رسول خدا صلى الله عليه وآله به خانه عثمان ريختند و همسر او را زده و انگشتش را قطع کردند، او از همسرش دفاع نکرد، شما از اين عملکرد عثمان چه پاسخى داريد؟
طبري، در تاريخش مىنويسد:
وجاء سودان بن حمران ليضربه فانكبت عليه نائلة ابنة الفرافصة واتقت السيف بيدها فتعمدها ونفح أصابعها فأطن أصابع يدها وولت فغمز أوراكها وقال أنها لكبيرة العجيزة وضرب عثمان فقتله.
سودان بن حمران آمد تا او را كتك بزند، نائله دختر فرافصه (زن عثمان) خود را بر روى او انداخت، سودان شمشير را گرفت و انگشت او را قطع كرد و سپس دست به پشت او زد و گفت: عجب پشت بزرگى دارد، سپس عثمان را زد و كشت.
الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 676، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.
همچنين ابن أثير در الكامل فى التاريخ مىنويسد:
وجاء سودان ليضربه فأكبت عليه امرأته واتقت السيف بيدها فنفح أصابعها فأطن أصابع يديها وولت فغمز أوراكها وقال أنها لكبيرة العجز وضرب عثمان فقتله.
الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج 3، ص 68، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.
ابن كثير دمشقى سلفى مىنويسد:
ثم تقدم سودان بن حمران بالسيف فمانعته نائلة فقطع أصابعها فولت فضرب عجيزتها بيده وقال: أنها لكبيرة العجيزة. وضرب عثمان فقتله.
القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 188، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
چرا عثمان از زنش دفاع نكرد، مگر نه اين كه او مرد بود، غيرت داشت و بايد از زنش دفاع مىكرد؟ پس چرا هيچ واكنشى از خود نشان نداد و حاضر شد كه ببيند ياران رسول خدا به همسر او اهانت كرده و متعرض همسر او شوند؟
چرا عمر از زنش دفاع نكرد؟
اهل سنت اصرار دارند كه امّكلثوم دختر امير مؤمنان عليه السلام همسر عمر بوده است؛ اما مىبينيم كه هنگامى كه مغيرة بن شعبه اهانت زشتى به امّكلثوم كرده و او را با امّجميل، زنا كار مشهور عرب تشبيه و قياس مىكند، عمر هيچ عكس العملى از خود نشان نمىدهد.
ابن خلكان در وفيات الأعيان مىنويسد:
ثم إن أم جميل وافقت عمر بن الخطاب رضي الله عنه بالموسم والمغيرة هناك فقال له عمر أتعرف هذه المرأة يا مغيرة قال نعم هذه أم كلثوم بنت علي فقال له عمر أتتجاهل علي والله ما أظن أبا بكرة كذب عليك وما رأيتك إلا خفت أن أرمى بحجارة من السماء.
ام جميل (كسى كه سه نفر شهادت دادند مغيره با او زنا كرده است، و به خاطر امتناع شاهد چهارم از شهادت، از حد رهايى يافت) در حج، با عمر همراه شده و مغيره نيز در آن زمان در مكه بود. عمر به مغيره گفت: آيا اين زن را مىشناسي؟
مغيره در پاسخ گفت: آرى اين امّكلثوم دختر علي است!
عمر گفت: آيا خودت را به بى خبرى مىزنى؟ قسم به خدا من گمان مىكنم كه ابوبكرة در باره تو دروغ نگفته است؛ و هر زمان كه تو را مىبينم مىترسم كه از آسمان سنگى بر سر من فرود آيد!
إبن خلكان، أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر (متوفاي681هـ)، وفيات الأعيان و انباء أبناء الزمان، ج6، ص366، تحقيق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.
و ابوالفرج اصفهانى مىنويسد:
حدثنا ابن عمار والجوهري قالا حدثنا عمر بن شبة قال حدثنا علي بن محمد عن يحيى بن زكريا عن مجالد عن الشعبي قال كانت أم جميل بنت عمر التي رمي بها المغيرة بن شعبة بالكوفة تختلف إلى المغيرة في حوائجها فيقضيها لها قال ووافقت عمر بالموسم والمغيرة هناك فقال له عمر أتعرف هذه قال نعم هذه أم كلثوم بنت علي فقال له عمر أتتجاهل علي والله ما أظن أبا بكرة كذب عليك وما رأيتك إلا خفت أن أرمى بحجارة من السماء.
ام جميل همان كسى است كه مغيره را به زناى با او متهم كردند و در كوفه به نزد مغيره رفته و كارهاى او را انجام مىداد! اين زن در زمان حج با مغيره و عمر همراه شد. عمر به مغيره گفت: آيا اين زن را مىشناسى؟ پاسخ داد: آرى اين امّكلثوم دختر علي است!
عمر گفت: آيا در مقابل من خود را به بيخبرى مىزني؟ قسم به خدا من گمان ندارم كه ابوبكرة در باره تو دروغ گفته باشد! و تو را نمىبينم، مگر آنكه مىترسم از آسمان سنگى بر سر من فرود آيد!
الأصبهاني، أبو الفرج (متوفاي356هـ)، الأغاني، ج 16، ص 109، تحقيق: علي مهنا وسمير جابر، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان.
زنا كردن مغيره با امّجميل، مشهور و معروف و امّجميل به بدكاره بودن شهره شهر و انگشت نماى عام و خاص بود. چرا هنگامى كه مغيرة بن شعبه، دختر رسول خدا را با چنين زنى زناكارى مقايسه مىكند، خليفه دوم او را مجازات نمىكند؟
اهل تسنن از اين مطلب هر پاسخى دادند، ما نيز همان پاسخ را به آنها خواهيم داد.
دوستی زن و شوهر
اسلام به منظورپیدایش و پایایی علاقه و محبت بیشتر میان دو همسر، نخست به همتایی و کفو بودن آن دو سفارش کرده است. در واقع می توان گفت: مرد و زن اگر از نظر شرایط اعتقادی، فرهنگی و اخلاقی، نزدیک به هم باشند و بر اساس صداقت و حسن اعتماد به همدیگر، زندگی را آغاز و در طول زندگی آن را رعایت کنند؛ خداوند بین آن دو علاقه، محبت و الفت قرار خواهد داد. پس از انعقاد پیمان ازدواج نیز برای استحکام خانواده و استمرار این الفت و علاقه، باید هر یک از مرد و زن به روابط میان خود توجه کافی مبذول دارند.
در این راستا امام صادق(علیه السلام) توصیه های زیر را به هریک از زن و شوهر ارائه فرموده است. برحسب این روایت مرد در پیوند میان خود و همسرش، از سه چیز بی نیاز نیست:
1-همدلی با زن، تا از این راه محبت و دلبستگی او را به خود جلب کند.
2-حسن خلق و متوجه کردن دل زن به سوی خویش، با قیافه ای که در چشم او خوشایند باشد.
3-در معیشت همسر توسعه دهد.
زن هم در ارتباط میان خود و همسر همدلش، از سه خصلت بی نیاز نیست:
1- خویشتن داری از هر آلودگی تا شوهر در اعتماد به وی- در هر خوش و ناخوش- مطوئن باشد.
2- مراقب حال شوهر باشد، تا اگر لغزشی از او سر زد، با او مهربان باشد.
3- با دلربایی و زیبا ساختن خویش در چشم شوهر، به وی اظهار عشق کند.
با استفاده از این روایت و دستورات دیگر بزرگان دین به خوبی و آسانی می توان علاقه و محبت را افزایش داد.
حضرت زینب(علیه السلام) ولیة الله
از جمله القاب عقیله خدر رسالت “ ولیة الله ” است و این مکرمه از چند جهت مستحقّ این لقب و ممدوح به این است:
اول: از جهت آن مقاماتی که تحصیل نمود به واسطه ی عبادت و بندگی.
دوّم: به واسطه ی آن صدماتی که متحمل شد در راه احیا و ابقای دین مبین.
سوم: به واسطه ی محبتی که جدّ و پدر و مادر و برادر به او داشته، او به آن ها داشته، چرا که هر کس آن ها را دوست داشته باشد و هرکس را آن ها دوست داشته باشند مورد الطاف احدیّت خواهد شد.
چهارم: به واسطه ی آن محبتی که به برادر خود حضرت سیّدالشهدا داشته قطع نظر از محبتش به باقی خانواده ی خود که از امتیازات و خصایص آن مخدّره بوده و هرکس که محبّ حسین باشد، خدا او را دوست دارد، چنان چه شخص هر قدر محبّتش به آن حضرت زیاد شود مقاماتش به همان اندازه رفیع گردد. چون این مخدّره غرق بحر محبّت حسینی شد لذا یکّه تاز وادی مراحم الهی گردید.
پنجم: به واسطه ی این که از افراد جلیّه آیات الهیّه و آثار وجودیّه ربّانیّه بوده و آن یکی از مقتضیات قوِیه مودّت است، چنان چه در جای خود محقّق شده،؛ لبعض الاصدقاء.
خجسته دختر زهرا که هست آینه زپای تا به سر و جلوه اله در اوست
زممکنات به واجب کس اشتباهی نیست به غیر عصمت صغری که اشتباه در اوست
گواه عصمت او انّما یرید الله نه بس همین همه قرآن بگو گواه در اوست
فواید پزشکی نماز
تاثير نماز بر بيماريهاي دهان و دندان
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم:
«دو رکعت نماز با مسواک بهتر از هفتاد رکعت بدون آنست»
اما نکته اي که قابل توضيح است، توجه دادن به اين حقيقت متعالي است که روح حقيقي نماز و فلسفه شکوهمند آن چيزي جز عبوديت محض در مقابل آفرينشگر يگانه هستي و ابراز خشوع بنده ناتوان در پيشگاه قادر متعال نيست و هر آنچه که انديشمندان و قلم به دستان، پيرامون فوايد گوناگون نماز در عرصه هاي مختلف بگويند و بنويسند تنها به منزله حاشيه اي بر اين متن گهر بار خواهد بود. و اما نکته مورد بحث:
دهان انسان را برخي قلب دوم بدن ناميده اند و توجه به اين نکته که چنانچه محيط دهان فردي تميز باشد، آن فرد از ابتلا به بسياري از بيماريها در امان است، اين نامگذاري را بسيار مناسب جلوه مي دهد.
بعنوان مثال عفونتهاي دهان و دندان بويژه در کودکان، نقش مهمي در ايجاد بيماريهاي روماتيسمي دارد و نقش دندانها در حفظ و زيبايي و قدرت جويدن و صحبت کردن به خوبي مشخص است و حتي نبودن دندانهاي سالم و زيبا براي بانوان و دوشيزگان (بخصوص) اثرات رواني زيادي باقي مي گذارد. چرا که در کتابهاي علمي دندانپزشکي مي خوانيم: نيمي از زيبايي بشر منوط به صورت او و از اين مقدار 3/2 آن مربوط به دهان و دندانها است.
رعايت بهداشت دهان و دندان و پيشگيري از بيماريهاي مختلف آن، از جمله پوسيدگي دندانها و بيماريهاي پريودنتال (بيماريهاي لثه و بافتهاي پشتيبان) و … به بهترين شکل بوسيله مسواک زدن، انجام مي پذيرد.
اما دين مبين اسلام، از قرنها پيش با توصيه هاي مؤکد، مسلمانان را به طرف اين نکته درخشان بهداشتي هدايت نموده است تا جايي که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمودند:
«اگر بر امتم سخت نمي شد مسواک زدن را واجب مي کردم» و حتي در حديثي ديگر نحوه مسواک زدن را از بالا به پايين و از پايين به بالا نموده اند که مطابق با جديدترين توصيه هاي علمي درباره روش مسواک زدن است.
علاوه بر آن در کتب گوناگون فقهي و عبادي اسلام، دستورات مؤکد مبني بر مسواک زدن هنگام ساختن وضو و نماز آمده است و با توجه به اين که نمازگزار روزانه حداقل 3 بار وضو مي گيرد، چنانچه قبل از هر وضو اقدام به مسواک زدن بکند، از حد اکثر پاکيزگي لازم براي پيشگيري از تمامي بيماريهاي دهان و دندان برخوردار مي شود.