یک شتر میان دو خدا
علامه آقاي حسن زاده آملی حکایتی را تعریف کردند که:در مکتب خانه چهار نفر ملّا داشتیم که سه نفرشان زن بودند.در خردسالی و دوران مکتب خانه روزی یکی از ملا باجی ها مطلبی را به ما یاد داد. من با یک وجد و نشاط خاصی به خانه آمدم و از بزرگان خانه پرسیدم: شما می توانید بگویید که یک شتر در میان دو خدا یعنی چه؟ آنها جواب نداشتند. من برایشان توضیح دادم که در آیه فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیاها. ناقه به معنای شتر می باشد که بین دو الله قرار گرفته است. آنها خیلی احساس شگفتی کردند و گفتند شما از کجا می دانید؟ گفتیم: ملا باجی به ما یاد داده است. یادم هست ملّا باجی ابتداء این شعر را برای ما خواند:
ای برادر ز روی تمهیدی سخنی گویمت که نشنیدی
اشتری در میان دو خدا راست بر گو که در کجا دیدی
ما همه دهنمان از تعجب باز مانده بود که این یعنی چه. ما که یک خدا بیش نداریم. دو خدا یعنی چه؟ بعد خودش به این صورت پاسخ داد.
ای جمال تو با صفا باشد سخنت مثل کیمیا باشد
اشتری در میان دو خدا سوره شمس واضحی باشد
الحمد لله ملا باجی های خوبی داشته ایم و آنها خیلی بر گردن ما حق دارند. حق معلم بر گردن آدم زیادست. در حدیث از رسول الله صلی الله علیه و آله هست که فرمود:
مَن عَلمَنی حَرفاً فَقَد صیرنی عبداً
هر آنکس که آموخت پندی به من نموده مرا بنده ی خویشتن
چو پیغمبرش بنده ی خویش خواند تو دیگر ندانم چه خواهیش خواند