مراسم بزرگداشت بانوی انقلاب مرحومه خانم دباغ رضوان الله
از فواید آیة الکرسی؛ داستان یک دختر مسلمان در آمریکا
شبی دختر مسلمانی در نیویورک از پوهنتون به سمت خانه پیاده می رفت.
پس از مدتی متوجه شد که مردی با ژاکت کلاه دار که سعی در پنهان نمودن چهره اش می کند او را تعقیب می کند. بسیار وحشت زده شد و شروع کرد به خواندن آیة الکرسی و توکل کرد به الله سبحان وتعالی. الحمدلله به خیر گذشت و دختر سلامت به خانه رسید. ولی فردای آن روز در اخبار شنید که دیشب به دختری در همان محل و همان ساعت شب تجاوز شده و جسد دختر را میان دو ساختمان پیدا کرده اند. پلیس از مردم خواست که اگر کسی شاهد هست به اداره پلیس برود تا قاتل را شناسایی کند. دختر به اداره پلس می رود و ماجرا را به پلیس می گوید و از بین 8 مرد که صف کشیده بودند دختر از پشت آینه دو طرفه قاتل را شناسایی می کند بعد پلیس از قاتل می پرسد که در همان شب یک دختر با حجاب را تعقیب می کردی. چرا به او حمله نکردی؟ قاتل گفت من ترسیدم چون دو مرد هیکل دار با او راه می رفتند.
آیا تکرار تاریخ ممکن است
پیوند: http://da3tan-kotah.mihanblog.com/post/29
لینک:
مردی مقابل پور سینا ایستاد و گفت : ای خردمند ، به من بگو آیا من هم همانند پدرم در تهی دستی و فقر می میرم ؟ پورسینا تبسمی کرد و گفت : اگر خودت نخواهی ، خیر به آن روی نمی شوی . مرد گفت گویند هر بار ما آینه پدران خویشیم و بر آن راه خواهیم بود .
پور سینا گفت پدر من دارای مال و ثروت فراوان بود اما کسی جز مردم شهرمان او را نمی شناخت . حال من ثروت ندارم اما شهرت بسیار دارم . هر یک مسیر جدا را طی کرده ایم . چرا فکر می کنی همواره باید راه رفته را باز طی کنیم .
مرد نفسی راحت کشید و گفت : همسایه ام چنین گفت . اگر مرا دلداری نمی دادید قالب تهی می کردم .
پورسینا خندید و در حالی که از او دور می شد گفت احتمالا ترس را از پدر به ارث برده ایی و مرد با خنده می گفت آری آری…
متفکر یگانه کشورمان حکیم ارد بزرگ می گوید : گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است .
این سخن اندیشمند کشورمان نشان می تکرار تاریخ ممکن نیست . حتی در رویدادهای مشابه ، باز هم کمال و افق بلندتری را می شود دید .
داستان خوبی و بدی
دو دوست براي تفريح به ييلاق هاي خارج از شهر رفتند. در بين راه بر سر زمان استراحت اختلاف نظر پيدا کردند و يکي از آن ها در اثر عصبانيت بر روي ديگري سيلي محکمي زد.
آن يکي که سيلي خورده بود سخت آزرده شد، اما بدون آن که چيزي بگويد روي شن هاي کنار رودخانه نوشت: «امروز بهترين دوستم به من سيلي زد.»
سپس راه خود را ادامه دادند و به قسمت عميق رودخانه رسيدند. آن دوستي که سيلي خورده بود پايش لغزيد و نزديک بود با جريان آب به سمت پرتگاهي خطرناک برود که دوستش او را نجات داد.
وقتي نفسش بالا آمد سنگ تيزي برداشت و به زحمت روي صخره اي نوشت: «امروز بهترين دوستم، جانم را نجات داد.»
دوستش با تعجب پرسيد: «چرا آن دفعه روي شن ها نوشتي و اين بار روي صخره؟» ديگري لبخند زد
و گفت: «وقتي بدي مي بينيم بايد روي شن ها بنويسيم تا به راحتي با جريان آب شسته شود و وقتي محبتي در حق ما مي شود بايد روي سنگ سختي حک کنيم تا براي هميشه بماند.»
باورها- داستانی جالب و آموزنده
روزي دانشمندي آزمايش جالبي انجام داد… او آكواريومي شيشه اي ساخت و با ديواري شيشه اي دو قسمت كرد . در يك قسمت ماهي بزرگي انداخت و در قسمت ديگر ماهي كوچكي كه غذاي مورد علاقه ي ماهي بزرگ بود .
ماهي كوچك تنها غذاي ماهي بزرگ بود و دانشمند به آن غذاي ديگري نمي داد… او براي خوردن ماهي كوچك بارها و بارها به طرفش حمله كرد ، اما هر بار به ديواري نامرئي مي خورد . همان ديوار شيشه اي كه او را از غذاي مورد علاقش جدا ميكرد .
بالا خره بعد از مدتي از حمله به ماهي كوچك منصرف شد . او باور كرده بود كه رفتن به آن طرف اكواريوم و خوردن ماهي كوچك كاري غير ممكن است .
دانشمند شيشه وسط را برداشت و راه ماهي بزرگ را باز كرد ؛ اما ماهي بزرگ هرگز به ماهي كوچك حمله نكرد . او هرگز قدم به سمت ديگر اكواريوم نگذاشت و از گرسنگي مرد . ميدانيد چرا ؟
آن ديوار شيشه اي ديگر وجود نداشت ، اما ماهي بزرگ در ذهنش يك ديوار شيشه اي ساخته بود . يك ديوار كه شكستنش از شكستن هر ديوار واقعي سخت تر بود ؛ آن ديوار باور خودش بود . باورش به محدوديت . باورش به وجود ديوار . باورش به … ………..
مرتبه بلند معنوی مرد روستایی به ظاهر ساده
در نقطه اي نزديکي پلدختر، روستايي است که در آن قبه اي ساخته شده است که زير آن دو قبر وجود دارد. يکي از قبرها متعلق به سيدي است که عالم و امام جماعت آن ده بوده است و ديگري متعاق به يکي از اهالي روستاست. داستان اين دو قبر اين است که سال ها قبل، در يکي از روزهاي ماه مبارک رمضان، آن روستايي امام جماعت ده را براي افطار به منزلش دعوت مي کند و امام جماعت هم مي پذيرد. هنگام مغرب امام جماعت براي افطاري به خانه ي آن روستايي مي رود، ولي هنوز او به منزل نيامده بود. اهل خانه از او استقبال مي کنند و پس از اذان از او مي پرسند افطاري بياوريم يا اول نمازتان را مي خوانيد؟ ميهمان مي گويد نماز را اول مي خوانم تا ميزبان از راه برسد و همراه با او افطار کنيم و مشغول نماز مي شود. اهل خانه در اطاق مشغول آماده کردن سفره ي افطار مي شوند و شاهد نماز خواندن وي هم بودند. بعد از اينکه نماز او تمام مي شود، به وي مي گويند شما که نماز مي خوانديد، چطور صداي حيوانات ده و صداي رودخانه و امثال آن همچنان مي آمد؟ ميهمان مي پرسد مگر قرار بود نيايد؟ اهل خانه مي گويند ولي آقاي ما هر وقت به نماز مي ايستد، همه ي اين صداها خاموش مي شود، ميهمان خيلي تعجب مي کند، ولي به روي خود نمي آورد تا ايتنکهميزبان به منزلش مي رسد و از ميهمان مي پرسد افطار کنيم يا من هم نمازم را بخوانم؟ ميهمان مي گويد اول شما نمازتان را بخوانيد. وقتي آن روستايي به نماز مي ايستد، علم ده با تعجب متوجه مي شود همه ي صداهاي ده خاموش شد و يک سکوت عميق حاکم شد. از اينجا به مرتبه ي بلند معنوي آن روستايي به ظاهر ساده پي مي برد و وصيت مي کند هر وقت من از دنيا رفتم،جسدم را کنار قبر اين روستاي دفن کنيد و اکنون اين دو نفر در کنار هم به خاک سپرده شده اند.
داستان نامه پدر
مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و
در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد…
فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.
مدتی بعد ، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد.
بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند ،
بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند :
این نامه از طرف عزیزترین کس ماست.
سپس بدون این که پاکت را باز کنند ، آن را در کیسهی مخملی قرار دادند …
هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده
و دوباره در کیسه میگذاشتند…
و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را می کردند.
سال ها گذشت. پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود،
از او پرسید : مادرت کجاست ؟
پسر گفت : سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم،
حالش وخیم تر شد و مرد.
پدر گفت : چرا ؟ مگر نامه ی اولم را باز نکردید ؟
برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم! پسر گفت : نه .
پدر پرسید : برادرت کجاست ؟ پسر گفت :
بعد از فوت مادر کسی نبود که او را نصیحت کند ،
او هم با دوستان ناباب آشنا شد و با آنان رفت .
پدر تعجب کرد و گفت : چرا؟ مگر نامه ای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب
دوری گزیند ، نخواندید؟ پسر گفت :نه …
مرد گفت : خواهرت کجاست ؟ پسر گفت :
با همان پسری که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد
الآن هم در زندگی با او بدبخت است.
پدر با تأثر گفت : او هم نامهی من را نخواند که در آن نوشته بودم
این پسر آبرودار و خوش نامی نیست و من با این ازدواج مخالفم ؟
پسر گفت : نه …
طعم صلوات
یک روز که پیغمبر در گرمی تابستان همراه علی می رفت در سایه ی نخلستان دیدند که زنبوری از لانه ی خود زد پر آهسته فرود آمد بر دامن پیغمبر بوسید عبایش را دور قدمش پر زد بر خاک کف پایش صد بوسه ی دیگر زد پیغمبر از او پرسید آهسته بگو جانم طعم عسلت از چیست؟ هرچند که می دانم زنبور جوابش داد: چون نام تو می گویم، گل می کند از نامت، صد غنچه به کندویم، تا نام تو را هر شب چون گل به بغل دارم هر صبح که بر خیزم، در سینه عسل دارم، از قند و شکر بهتر خوشتر ز نبات است این طعم عسل از من نیست طعم صلوات است این
بفرمایید دهانتان را شیرین کنید………
مجسمه
مي گويند در زمانهاي دور پسري بود كه به اعتقاد پدرش هرگز نمي توانست با دستانش كار با ارزشي انجام دهد.
اين پسر هر روز به كليسايي در نزديكي محل زندگي خود مي رفت و ساعتها به تكه سنگ مرمر بزرگي كه در حياط كليسا قرار داشت خيره مي شد و هيچ نمي گفت.
روزي شاهزاده اي از كنار كليسا عبور كرد و پسرك را ديد كه به اين تكه سنگ خيره شده است و هيچ نمي گويد.
از اطرافيان در مورد پسر پرسيد. به او گفتند كه او چهار ماه است هر روز به حياط كليسا مي آيد و به اين تكه سنگ خيره مي شود و هيچ نمي گويد.
شاهزاده دلش براي پسرك سوخت. كنار او آمد و آهسته به او گفت: «جوان، به جاي بيكار نشسستن و زل زدن به اين تخته سنگ، بهتر است براي خود كاري دست و پا كني و آينده خود را بسازي.»
پسرك در مقابل چشمان حيرت زده شاهزاده، مصمم و جدي به سوي او برگشت و در چشمانش خيره شد و محكم و متين پاسخ داد: «من همين الان در حال كار كردن هستم!» و بعد دوباره به تخته سنگ خيره شد.
شاهزاده از جا برخاست و رفت. چند سال بعد به او خبر دادند كه آن پسرك از آن تخته سنگ يك مجسمه با شكوه از حضرت داوود ساخته است. مجسمه اي كه هنوز هم جزو شاهكارهاي مجسمه سازي دنيا به شمار مي آيد. نام آن پسر «ميكل آنژ» بود!
قبل از شروع هر کار فیزیکی بهتر است که به اندازه لازم در موردش فکر کرد. حتی اگر زمان زیادی بگیرد.!
ده خصلت نماز
قال رسول الله(ص): الصلوة عمود الدین و فیها عشر خصال
برای نمازگزار 10 خصوصیت خواهد بود:
1- زین الوجه: زیبایی و جذابیت چهره
2- نور القلب: روشنی بخش دل
3- راحة البدن: آسودگی تن
4- انیس القبر: مونس قبر
5- منزل الرحمة: محل فرود رحمت خداست
6- مصباح السماء: چراغ آسمانیان
7- ثقل المیزان: موجب رضایت پروردگار عالم
8- ثمن الجنة: بهاءبهشت
9- مرضات الرب: موجب رضایت پروردگار عالم
10- حجاب من النار: دور کننده و حجاب آتش دوزخ
“اثنی عشریة صفحه 327″
یک شتر میان دو خدا
علامه آقاي حسن زاده آملی حکایتی را تعریف کردند که:در مکتب خانه چهار نفر ملّا داشتیم که سه نفرشان زن بودند.در خردسالی و دوران مکتب خانه روزی یکی از ملا باجی ها مطلبی را به ما یاد داد. من با یک وجد و نشاط خاصی به خانه آمدم و از بزرگان خانه پرسیدم: شما می توانید بگویید که یک شتر در میان دو خدا یعنی چه؟ آنها جواب نداشتند. من برایشان توضیح دادم که در آیه فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیاها. ناقه به معنای شتر می باشد که بین دو الله قرار گرفته است. آنها خیلی احساس شگفتی کردند و گفتند شما از کجا می دانید؟ گفتیم: ملا باجی به ما یاد داده است. یادم هست ملّا باجی ابتداء این شعر را برای ما خواند:
ای برادر ز روی تمهیدی سخنی گویمت که نشنیدی
اشتری در میان دو خدا راست بر گو که در کجا دیدی
ما همه دهنمان از تعجب باز مانده بود که این یعنی چه. ما که یک خدا بیش نداریم. دو خدا یعنی چه؟ بعد خودش به این صورت پاسخ داد.
ای جمال تو با صفا باشد سخنت مثل کیمیا باشد
اشتری در میان دو خدا سوره شمس واضحی باشد
الحمد لله ملا باجی های خوبی داشته ایم و آنها خیلی بر گردن ما حق دارند. حق معلم بر گردن آدم زیادست. در حدیث از رسول الله صلی الله علیه و آله هست که فرمود:
مَن عَلمَنی حَرفاً فَقَد صیرنی عبداً
هر آنکس که آموخت پندی به من نموده مرا بنده ی خویشتن
چو پیغمبرش بنده ی خویش خواند تو دیگر ندانم چه خواهیش خواند
واگویه های دل؛ مناجات باخدا
احساس غریبی دارم که وصف پذیر نیست؛ فقط اشک می تواند واگویه های دلم را بازگو کند.
خدایا، تو را سپاس که اشک را آفریدی تا مرهم زخم های دلِ دلسوختگانت باشد.
برای کدامین دردهایم سیل اشک روان کنم؟
دیگر مرا یارای اشک ریختن نیست، آخِر چگونه سر از خجلت بر آورم که روی برگشتن ندارم؟
باخود می اندیشم که آیا این بار واقعاً بر می گردم یا باز خود را به سُخره گرفته ام؟
ناگاه نسیمی صورتم را که خیس اشک است، نوازش می دهد و نجواکنان می گوید:
«از رحمت خدایت نومید مباش که خدا همه ی گناهانت را می آمرزد»(مضمون ترجمه ی ترجمه ی قسمتی از آیه ی 53 سور ی زمر)،
و از سر صدق توبه نما و به حقیقت بگو «آمدم»
چگونه یک مقاله پژوشی بنویسیم؟
عنوان
نام نویسندگان
آدرس ها
چکیده شامل مقدمه اهداف مواد وروشها
نتایج بحث
واژه های کلیدی
مقدمه مواد و روشها
نتایج بحث تشکر و قدر دانی
فهرست منابع
حال به ترتیب به توضیح و نحوه نگارش آنها می پردازیم:
عنوان مقاله اولین بخش یک مقاله است که خوانده می شود. باید عنوان مقاله اشتراکاتی با موضوع اصلی تحقیق داشته باشد و به شکلی جذاب جمله بندی شده باشد. نکات مهم در انتخاب عنوان مقاله:
1. عنوان مقاله حتی الامکان باید دقیق و رسا باشد. از به کار بردن اصطلاحات ناآ شنا با اختصاری خودداری نماید
2. عنوان مقاله حتی الامکان باید جمله خاصی باشد که نکات اصلی و عمده موضوع را در بر دارد.
3. به طور معمول (نه همیشه)و در اکثر تحقیق ها این 4 نکته در نظر گرفته می شود که می تواند عنوان مقاله نیز باشد: چه چیزی را می خواهیم بررسی کنیم؟ در چه جامعه ای(جامعه هدف) در کجا و در چه زمانی؟ مثلا عنوان یک مقاله می تواند این باشد: بررسی رابطه سطح سود مادران و تغذیه کودکان در شهر تهران سال 1386
4. عنوان باید فاقد پیش داوری باشد. مثلا این عنوان عنوان مناسبی نیست بررسی علل بی علاقگی رانندگان نسبت به بستن کمربند ایمنی.
5.اگر کلماتی در توصیف ویژگی مطالعه شما نقش کلیدی دارند حتما در عنوان خود آنرا بگنجانید. مثل مطالعه آینده نگر مطالعه دوسویه کور یا مطالعه تصادفی شده
6. هیچ گاه نباید در عنوان مقاله نتیجه پژوهش را به صورت ثابت شده ذکر نمود.
7. چکیده تحقیق: چکیده پس از عنوان بیشتری از بخش است که در یک مقاله خوانده می شود و در چکیده قسمت های مقاله شامل مقدمه اهداف مواد و روشها نتایج و بحث بصورت خلاصه ذکر می شود .متن بسیاری از مقاله ها به طور کامل در دسترس ما نیست و گاهی فرصت برای خواندن تمام مقاله نداریم و از این رو چکیده مقاله اهمیت زیادی دارد.در اکثر مجلات تعداد کلمات چکیده 150 تا 250 کلمه محدود است.
8. واژه های کلیدی: چند واژه کلیدی که از اهمیت زیادی در مطالعه برخوردارند، در این قسمت ذکر می شود. ضمن این که با ذکر واژه های کلیدی در سایتهای علمی می توان به دنبال مقاله نیز گشت. حداکثر واژه 6-5 کلمه می باشد.
9. نویسندگان و آدرس ها: اسامی نویسندگان و همکارانی که در مطالعه شرکت داشته اند باید بطور کاملی ذکر شود. همچنین نویسنده اصلی که مسئول ارتباط با خوانندگان است باید مشخص شود ( با گذاردن خطی در زیر اسم وی ) و آدرس کامل و شماره تلفن وی در اختیار خوانندگان قرار گیرد.
10. مقدمه: مقدمه یک مقاله پژوهشی ضمن ببان مسئله و تشریح مورد موضوع به آن مسئله پاسخ میدهد که ارزش مطالعه حاضر برای انجام آن چه بوده است.در حقیقت با مطالعه مقدمه بک مقاله پژوهشی خواننده با مسئله مورد تحقیق آشنا شده و ضرورت انجام پژوهش را درک میکند.متن مقدمه باید روان باشد و حتی الامکان به صورت خلاصه و حداکثردر 2 صفحه تایپ شود.اهداف(در چکیده مقاله):در این قسمت هدف از انجام مطالعه ذکر می شود.
11. مواد روشها: در این قسمت از مقاله چگونگی و روش انجام پژوهش توضیح داده می شود.همچنین مواد با نمونه های مورد آزمایش چگونگی نمونه گیری (انتخاب نمونه ها ) جامعه هدف و مراحل اجرائی پژوهش و نحوه تجزیه و تحلیل داده ها ذکر می شود. در این قسمت در مورد تغییر بیشتر بحث شده و روش اندازه گیری و میزان دقت و چگونگی کنترل آنها گفته می شود.گاهی روش کنترل و چگونگی رعایت مسائل اخلاقی نیز باید ذکر شود ( در مورد پژوهش های انجام شده روی نمونه حیوانی یا انسانی )
12. در این قسمت نتایج بدست آمده از پژوهش ذکر می شود. نتایجی کلیدی مطالعه باید با کلمات روان و دقیق و بدون بزرگ نمایی ذکر می شود.از روش مختلفی برای ارائه نتایج استفاده می شود که شامل استفاده از مقادیر جداول و نمودارها کمک ارزنده ای به ارائه مطلب بطور ساده تر می نماید اما به طور کامل آنها توضیح داده شود تا موجب گنگ شدن مطلب نشود.در مواردی که از روش ها و آزمون های آماری برای بررسی نتایج و تحلیل داده ها استفاده شده است باید نوع آن نیز ذکر شود.
13. بحث: در این قسمت به تفسیر نتایج ارائه شده می پردازیم.همچنین می توان به مقایسه نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر با نتایج سایر مطالعه ها پرداخت و با توجه به مجموعه شواهد نتیجه گیری نمود.در صورت لزوم می توان پیشنهادهایی برای انجام مطالعات بهتر و کامل تر در آینده ارائه داد.
14. تشکر و قدردانی: قدردانی و تشکر از موسسه ها و افراد مورد نظر در این بخش انجام می شود.
15. فهرست منابع : در پایان از نظر اخلاقی موظفیم که فهرستی از منابع مورد استفاده خود را ذکر نماییم.شیوه روش نمابر در نشریات مختلف متفاوت است و بهتر است از راهنمایی این نشریات و شرایط نگارش مقالات کمک بگیریم.چند نکته اساسی در ارسال مقالات :به یاد داشته باشید که قبل از ارسال چکیده مقاله خود به یک مجله ابتدا فرم نحوه نگارش مقاله را از آن مجله دریافت نمایید و چکیده خود را در قالب آن فرم تهیه و تایپ نمایید ( به عنوان مثال تعداد کلمات ، فونت ، تعداد خطوط ، فاصله خطوط از کناره های صفحه و…)
اما چرا چکیده ای از مقالات پذیرفته نمی شود ؟
1. ابهام در موضوع مقاله و وجود تعداد زیاد مقالات مشابه از قبل
2.عدم ذکر زمینه اصلی تحقیق
3.تعداد کم نمونه های مورد مطالعه
4.عدم ذکر صحیح ارقام آماری
5.فقدان بحث و پرداختن به نتایج
6.چکیده های خیلی کوتاه و خیلی زیاد
7.بی دقتی در تهیه متن (غلط تایپی ، اشتباهات متن)
فواید پزشکی نماز
تاثير نماز بر بيماريهاي دهان و دندان
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم:
«دو رکعت نماز با مسواک بهتر از هفتاد رکعت بدون آنست»
اما نکته اي که قابل توضيح است، توجه دادن به اين حقيقت متعالي است که روح حقيقي نماز و فلسفه شکوهمند آن چيزي جز عبوديت محض در مقابل آفرينشگر يگانه هستي و ابراز خشوع بنده ناتوان در پيشگاه قادر متعال نيست و هر آنچه که انديشمندان و قلم به دستان، پيرامون فوايد گوناگون نماز در عرصه هاي مختلف بگويند و بنويسند تنها به منزله حاشيه اي بر اين متن گهر بار خواهد بود. و اما نکته مورد بحث:
دهان انسان را برخي قلب دوم بدن ناميده اند و توجه به اين نکته که چنانچه محيط دهان فردي تميز باشد، آن فرد از ابتلا به بسياري از بيماريها در امان است، اين نامگذاري را بسيار مناسب جلوه مي دهد.
بعنوان مثال عفونتهاي دهان و دندان بويژه در کودکان، نقش مهمي در ايجاد بيماريهاي روماتيسمي دارد و نقش دندانها در حفظ و زيبايي و قدرت جويدن و صحبت کردن به خوبي مشخص است و حتي نبودن دندانهاي سالم و زيبا براي بانوان و دوشيزگان (بخصوص) اثرات رواني زيادي باقي مي گذارد. چرا که در کتابهاي علمي دندانپزشکي مي خوانيم: نيمي از زيبايي بشر منوط به صورت او و از اين مقدار 3/2 آن مربوط به دهان و دندانها است.
رعايت بهداشت دهان و دندان و پيشگيري از بيماريهاي مختلف آن، از جمله پوسيدگي دندانها و بيماريهاي پريودنتال (بيماريهاي لثه و بافتهاي پشتيبان) و … به بهترين شکل بوسيله مسواک زدن، انجام مي پذيرد.
اما دين مبين اسلام، از قرنها پيش با توصيه هاي مؤکد، مسلمانان را به طرف اين نکته درخشان بهداشتي هدايت نموده است تا جايي که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمودند:
«اگر بر امتم سخت نمي شد مسواک زدن را واجب مي کردم» و حتي در حديثي ديگر نحوه مسواک زدن را از بالا به پايين و از پايين به بالا نموده اند که مطابق با جديدترين توصيه هاي علمي درباره روش مسواک زدن است.
علاوه بر آن در کتب گوناگون فقهي و عبادي اسلام، دستورات مؤکد مبني بر مسواک زدن هنگام ساختن وضو و نماز آمده است و با توجه به اين که نمازگزار روزانه حداقل 3 بار وضو مي گيرد، چنانچه قبل از هر وضو اقدام به مسواک زدن بکند، از حد اکثر پاکيزگي لازم براي پيشگيري از تمامي بيماريهاي دهان و دندان برخوردار مي شود.