دستورالعمل آیت الله محمد تقی بهجت
مبادا از زندگی خودمان، پشیمان شده بر گردیم؛ صریحاً میگویم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی، حیات او محسوب و نصف دیگر، ممات او محسوب است
مبادا از زندگی خودمان، پشیمان شده بر گردیم؛ صریحاً میگویم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی، حیات او محسوب و نصف دیگر، ممات او محسوب است
سلام مهربانم
قلب پاره پاره ام بهانه می گیرد
جوابش با خودت
…
من دیگر نمی توانم پاسخگوی بیچارگی اش باشم
حواله ام نکن به این در و آن در
جز تو دری نیست
جز تو گشایشی نیست
ای به فدای دل تنهای تو
“چقدر کم هستم”
چقدر برای “فدای تو شدن” کم هستم
مرا ببخش
که حتی لایق به فدای تو شدن هم نیستم…
اللهم عجل لولیک الفرج
دومین همایش بزرگ طلایه داران تبلیغ شهرستان کلاردشت ویژه مبلغین و مبلغات و طلاب شهرستان در 3آبان در سالن اجتماعات مدرسه علمیه کلاردشت برگزار گردید.
خدایا
خــــدایا گفـــتی که از رگ گردن به من نزدیک تری
اصـــلا” برای همیـــــن گریبــانم را می پوشـــانم!
مراقبــــم که از من جـــــدا نشوی……
هرگز نمازت را ترک مکن
میلیونها نفر زیر خاک…
بزرگترین آرزویشان بازگشت به دنیاست”
تا سجده کنند… ولو یک سجده!
نماز، خلوتی عاشقانه با خالق زیبایی ها و معشوقه هاست.
زنی با لباسهای كهنه و نگاهی مغموم، وارد خواروبار فروشی محل شد و با فروتنی از فروشنده خواست كمی خواروبار به او بدهد.
وی گفت كه شوهرش بیمار است و نمیتواند كار كند، كودكانش هم بیغذا ماندهاند.
فروشنده به او بیاعتنایی كرد و حتی تصمیم گرفت بیرونش كند. زن نیازمند باز هم اصرار كرد. فروشنده گفت نسیه نمیدهد.
مشتری دیگری كه كنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به فروشنده گفت: ببین خانم چه میخواهد خرید او با من.
فروشنده با اكراه گفت: لازم نیست، خودم میدهم!
- فهرست خریدت كجاست؟ آن را بگذار روی ترازو، به اندازه وزنش هر چه خواستی ببر !
زن لحظهای درنگ كرد و با خجالت، تكه كاغذی از كیفش درآورد و چیزی روی آن نوشت و آن را روی كفه ترازو گذاشت.
همه با تعجب دیدند كه كفه ترازو پایین رفت.
خواروبار فروش باورش نمیشد اما از سرناباوری، به گذاشتن كالا روی ترازو مشغول شد تا آنكه كفهها با هم برابر شدند.
در این وقت؛ فروشنده با تعجب و دلخوری، تكه كاغذ را برداشت تا ببیند روی آن چه نوشته است.
روی كاغذ خبری از فهرست خرید نبود، بلكه دعای زن بود كه نوشته بود:
ای خدای عزیزم! تو از نیاز من باخبری، خودت آن را برآورده كن.
فروشنده با حیرت كالاها را به زن داد و در جای خود مات و مبهوت نشست.
زن خداحافظی كرد و رفت و با خود اندیشید:
فقط خداست كه میداند وزن دعای پاك و خالص چقدر است…
اولین جلسه شورای پژوهشی در مدرسه علمیه الزهراء(س) کلاردشت برگزار شد . در این جلسه مدیریت محترم منطقه پنج حجت الاسلام و المسلمین غفاری و معاون محترم پژوهش سرکار خانم اردشیری و اعضای محترم شورای علمی – پژوهشی منطقه به منظور مصوب کردن اعضای شورای پژوهشی مدرسه و بررسی طرح های تفصیلی تحقیق پایانی طلاب حضور داشتند .
مریم منصورلکورج معاون پژوهش مدرسه اظهار داشت : در این جلسه 7 طرح پژوهشی بررسی شد که برخی از آن طرح ها دارای اشکالات جزئی هستند که به اطلاع طلاب محترم و اساتید راهنما رسیده است تا به رفع این نواقص بپردازند .
وی در ادامه گفت : شورای پژوهشی این مدرسه هم به تصویب مرکز رسیده اند و از این به بعد بررسی موضوعات و طرح های طلاب در مدرسه انجام می شود .
در نقطه اي نزديکي پلدختر، روستايي است که در آن قبه اي ساخته شده است که زير آن دو قبر وجود دارد. يکي از قبرها متعلق به سيدي است که عالم و امام جماعت آن ده بوده است و ديگري متعاق به يکي از اهالي روستاست. داستان اين دو قبر اين است که سال ها قبل، در يکي از روزهاي ماه مبارک رمضان، آن روستايي امام جماعت ده را براي افطار به منزلش دعوت مي کند و امام جماعت هم مي پذيرد. هنگام مغرب امام جماعت براي افطاري به خانه ي آن روستايي مي رود، ولي هنوز او به منزل نيامده بود. اهل خانه از او استقبال مي کنند و پس از اذان از او مي پرسند افطاري بياوريم يا اول نمازتان را مي خوانيد؟ ميهمان مي گويد نماز را اول مي خوانم تا ميزبان از راه برسد و همراه با او افطار کنيم و مشغول نماز مي شود. اهل خانه در اطاق مشغول آماده کردن سفره ي افطار مي شوند و شاهد نماز خواندن وي هم بودند. بعد از اينکه نماز او تمام مي شود، به وي مي گويند شما که نماز مي خوانديد، چطور صداي حيوانات ده و صداي رودخانه و امثال آن همچنان مي آمد؟ ميهمان مي پرسد مگر قرار بود نيايد؟ اهل خانه مي گويند ولي آقاي ما هر وقت به نماز مي ايستد، همه ي اين صداها خاموش مي شود، ميهمان خيلي تعجب مي کند، ولي به روي خود نمي آورد تا ايتنکهميزبان به منزلش مي رسد و از ميهمان مي پرسد افطار کنيم يا من هم نمازم را بخوانم؟ ميهمان مي گويد اول شما نمازتان را بخوانيد. وقتي آن روستايي به نماز مي ايستد، علم ده با تعجب متوجه مي شود همه ي صداهاي ده خاموش شد و يک سکوت عميق حاکم شد. از اينجا به مرتبه ي بلند معنوي آن روستايي به ظاهر ساده پي مي برد و وصيت مي کند هر وقت من از دنيا رفتم،جسدم را کنار قبر اين روستاي دفن کنيد و اکنون اين دو نفر در کنار هم به خاک سپرده شده اند.
هیچ کس به من نگفت:
که چرا نشسته ای در هنگام شنیدن آن نام زیبا که قیام را خاطره آور است. چه بسیار نامهایت را شنیدم ولی غافل از اینکه وظیفه دارم برخیزم و به احترامت، شما را یاد کنم.
به من نگفتند که امام صادق(ع) وقتی نام زیبایت را شنید که قرار است بیایی و چه زیبایی ها به همراه بیاوری، به روی پا ایستاد و احترام را به نهایت رساند.
حتی شنیده ام عالم پاک دل آیت الله صافی وقتی در مجلسی همه قیام کردند عذر آورد که من پیرم و پاهایم طاقات ایستادن ندارد مرا ببخشید، اما بعد از لحظه ای تا مجری، نام مبارک شما را آورد؛ ناگاه آن عالم بزرگ، با زحمت به روی پا ایستاد در حالی که همه مثل من، نشسته بودند و غافل از وظیفه شان.
و آن عالم، به خود نگفت که بنشین، وقتی که همه نشسته اند. نه، اینجا جای نشستن نیست، من باید بگویم که آماده ام، هر وقت و هر جا که بخواهی با سر می آیم و کسی که حاضر نیست فقط از جایش بلند شود و بنشیند چه طور می خواهد منتظر باشد؟! هرچند آنچه مهم جلوه می کند این است که احترام شما را در عمل به گفته های نورانی شما، حفظ کنم.
در فصل تابستان موقعیت مناسبی هم برای مبلغان و هم جوانان و نوجوانان است تا بتوانن از این فرصت ارزشمند بهره ببرند تا ضمن جذب آنان از طریق مختلف بین آنان و خدا پیوندی ناگسستنی ایجاد کرده و از همین زمان زمینه ارتباط آنان با مساجد را برای طول سال بنیانگذاری کند.
کلاس های طرح اوقات فراغت ( تابستان 93) مدرسه علمیه الزهراء(س) کلاردشت :
آموزش قرآن کریم، احکام و پاسخگویی به شبهات، عقاید، داستان گویی قرآنی، نقاشی روی آیینه ، خطاطی و نقاشی، عروسک سازی ، گل سازی، بافتنی، خیاطی، تکه دوزی و گل دوزی، جبران درسی عربی و ریاضی، آموزش کامپیوتر، بهداشت بانوان توسط متخصص زنان، مشاوره خانواده ،ورزش وهمچنین برای اولیاء کلاس های عقائدی، احکام،مشاوره، کلاسهای هنری برگزارمی گرددتا از این فرصت بهره کافی ببرند.
یابن الحسن
دلم در آتش غم می سوزد و همچو پروانه در بالین شمع پرپر می زند. این دل سوخته و جان خسته در منجلاب زندگی بی گمان در پی دستان رئوف تو هستند تویی که می آیی و می دانم مرا از گرداب و لجن زار نجات می دهی.
یابن الحسن
دلم از دوریت پوسید و قلبم شکاف برداشت، گوشم سنگ صبور رگبارهای روزگار و زبانم پند گوی لحظه ها شد. در نبودت هفته کند شد عقربه های ساعت جمعه را به آینده موکول کرد تا چشمان منتظرم کورگردد تا نظاره گر لحظه های ناب دیدار نباشم . ای سنگ صبور لحظه هایم قلمم تو را می شناسد و برگ های دفترم بوی تو را به مشام می رساند و قلبم شاهد حضورت در نزدیکی هاست و چشمان خسته ام تا بیکران تو را می جویند.
یابن الحسن
می دانم ارزش محبت نداردم و قلبم گنجایش مهربانی را ندارد اما انگار اسیر محبت توست اسیر محبتی که از پشت پرده ها در جانم نواخته می شود. دوست دارم اگر آدمم،در خدمت تو باشم اگر بی جانم تو جانم بخشی اگر فلوتم دم مسیحایی تو در من دمیده شود و اگر ابرم با تو تبدیل به تگرگ شوم.
باوجود توبود که وجود پیدا کردم و اینک با یاد و عشق توست که زندگی می کنم تا فرسنگ های بی انتها منتظرتو می مانم.
رسول خدا(ص): اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو می کند که سراسر سال، رمضان باشد.
رسول خدا(ص): چون حلال ماه رمضان پدید آید، درهای دوزخ بسته گردد و درهای بهشت گشوده شود و شیاطین به زنجیر کشیده شوند.
امام علی(ع): روزی رسول خدا(ص) برای ما خطبه ای ایراد کرد و فرمود: ای مردم! همانا ماه با برکت و رحمت و آمرزش به شما روی آورده است. این ماه نزد خدا برترین ماه است و روزهایش برترین روزها و شبهایش برترین شبها و ساعتهایش برترین ساعات. در این ماه شما به میهمانی خدا دعوت شده اید و در زمره بهرمندان از کرامات خداوند قرار گرفته اید. در این ماه نفس های شما تسبیح خداست و خواب شما عبادت است و اعمال شما پذیرفته و دعایتان به اجابت می رسد… من برخاستم و عرض کردم: ای رسول خدا! برترین کارها در این ما چیست؟ پیامبر فرمود: ای اباالحسن! برترین کارها در این ماه خویشتنداری از حرامهای خداوند است.
رسول خدا(ص): هر که ماه رمضان را دریابد و آمرزیده نشود، خداوند او را(از رحمت خود) دور گرداند.
رسول خدا(ص): در خطبه اش به هنگام فرارسیدن ماه رمضان -: بدبخت کسی است، در این ماه بزرگ از آمرزش خداوند محروم ماند.
رسول خدا(ص): کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود،در کدام ماه آمرزیده شد؟
امام صادق (ع): کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا ما رمضان آینده آمرزیده نگردد مگر آن که در عرفات حاضر شود.
بـیـن ایـن هـمه ضـمـیــر ؛
فــقــط ” او ” کــافــیــسـت …
هــی ، هـــو ؛ او
این تــشــابــه، تــصــادفــی نــیــســت .
اینبار تاکید جمله را عوض میکنم
بین اینهمه ضمیر ؛
فقط او ” کافی ” ست …
تسلیم میشوم و لبخند میزنم …
دخترک ۶ ساله که سرطان داشت پشت اتاق عمل با نگاهي لرزان به پرستار گفت:
مامانو بابام پول ندارن ميشه قبل از عمل بميرم..!..
ایکاش بجای نگران بودن برای برهنه بودن موهای سر دختران کمی نگران پاهای برهنه
بودیم…آرزویم او بود ، آرزویش ایـن است ، آه و افسوس از مـادیـات!! و چه زیبا گـفـت :
علامه حسن زاده ی آمـلی : الـهـی ! هـر کـه شادی خواهـد بخواهد ، حسـن را انـدوه پیوسته و دل شکسته ده .
اولین جلسه کرسی آزاداندیشی حوزه علمیه الزهرا (س) کلاردشت با موضوع ( مدگرایی ) با حضور مسئولین منطقه پنج، مسئولین شهرستان کلاردشت، اساتید و طلاب و فرهنگیان شهر روز شنبه 30 اردیبهشت برگزار شد. با تلاوتی آیاتی از قران مجید مراسم شروع شد . و بعد از آن خانم زهرا بحرکاظمی مدیر مدرسه به ضرورت برپایی کرسی آزاداندیشی و موضوع مورد بحث پرداختند.
این جلسه که با مدل « استاد با طلبه » برگزار گردید در ابتدا سه نفر از طلاب با بیان تاریخچه و اثرات مدگرایی و زمینه های آن اشاره داشتند که : سال ورود مد گرایی به ایران از 1321 بوده که در ابتدا برای زنان اعیانی و اشرافی تهرانی بود و سپس کم کم در بین مردم رواج پیدا کرد. و مدگرایى آن است که فرد، سبک لباس پوشیدن و طرز زندگى و رفتار خود را طبق آخرین الگوها تنظیم کند و به محض آنکه الگوى جدیدى در جامعه رواج یافت، از آن پیروى نماید. و اظهار داشتند که اسلام، امروزی شدن و نوگرایی در سبک و شیوه ی لباس پوشیدن را به طور کلی پذیرفته است. در اسلام مد و مدگرایی نه ارزش است و نه ضد ارزش، گرایش به مد نیز می تواند هم مثبت باشد و هم اخلاقی، و هم منفی و غیر اخلاقی .
در ادامه جلسه حجت الاسلام و المسلمین سید حمیدمطهری به عنوان استاد ارائه کننده علل گرایش به مد را در چند جنبه فرهنگی، اقتصادی ( میزان نقدینگی که در بین مردم زیاد شود نیاز مردم به مد بیشتر می شود .) و جنبه روانی ( کمبود محبت، تذلل شخصیت ) خلاصه کردند و هر کدام را مورد بررسی قرار دادند .
جناب حجت الاسلام و المسلمین امین صادقی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان کلاردشت و به عنوان استاد منتقد ضمن سوالاتی از استاد ارائه کننده اظهار داشتند که این گرایش هایی که الان در جامعه می بینیم مد گرایی نیست بلکه مد پرستی است . و ادامه فرمودند چرا استاد ارائه کننده راهکاری در این زمینه ندادند .
و حجت الاسلام و المسلمین حسین مقیسه امام جمعه و داور بحث به سوال منتقد که چرا راهکار ارائه نشد جواب داده فرمودند که این جلسه فقط بیان تاریخچه و علل گرایش به مد بوده است که ارائه راهکار آن برای جلسه بعدی می باشد .
جلسه با پاسخگویی به سوالات و پخش زیارت نامه امام هادی (ع) و پذیرایی از مهمانان به اتمام رسید.
مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و
در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد…
فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.
مدتی بعد ، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد.
بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند ،
بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند :
این نامه از طرف عزیزترین کس ماست.
سپس بدون این که پاکت را باز کنند ، آن را در کیسهی مخملی قرار دادند …
هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده
و دوباره در کیسه میگذاشتند…
و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را می کردند.
سال ها گذشت. پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود،
از او پرسید : مادرت کجاست ؟
پسر گفت : سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم،
حالش وخیم تر شد و مرد.
پدر گفت : چرا ؟ مگر نامه ی اولم را باز نکردید ؟
برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم! پسر گفت : نه .
پدر پرسید : برادرت کجاست ؟ پسر گفت :
بعد از فوت مادر کسی نبود که او را نصیحت کند ،
او هم با دوستان ناباب آشنا شد و با آنان رفت .
پدر تعجب کرد و گفت : چرا؟ مگر نامه ای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب
دوری گزیند ، نخواندید؟ پسر گفت :نه …
مرد گفت : خواهرت کجاست ؟ پسر گفت :
با همان پسری که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد
الآن هم در زندگی با او بدبخت است.
پدر با تأثر گفت : او هم نامهی من را نخواند که در آن نوشته بودم
این پسر آبرودار و خوش نامی نیست و من با این ازدواج مخالفم ؟
پسر گفت : نه …
زود بيدار شدم تا سر ساعت برسم
بايداين بار به غوغاي قيامت برسم
من به “قد قامت” ياران نرسيدم، اي کاش
لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم
آه ،مادر! مگر از من چه گناهي سر زد
که دعا کردي و گفتي به سلامت برسم؟
طمع بوسه مدار از لبم اي چشمه که من
نذر دارم لب تشنه به زيارت برسم
سيب سرخي سر نيزه ست… دعا کن من نيز
اينچنين کال نمانم به شهادت برسم
یا علی جان، پنجره دلم را به روی صحن وجود آسمانی ات می گشایم و خویش را اسیر کمند شوق آفرین عشقت می کنم.
ای هم زبان بهترین دقایق حیات، با تو سخن آغاز می کنم که پیاله حیاتم را، ساقی بزم شور انگیز تو لبریز ساخته و خاکستر وجودم را آتش عشق تو بر باد داده است.
یک روز که پیغمبر در گرمی تابستان همراه علی می رفت در سایه ی نخلستان دیدند که زنبوری از لانه ی خود زد پر آهسته فرود آمد بر دامن پیغمبر بوسید عبایش را دور قدمش پر زد بر خاک کف پایش صد بوسه ی دیگر زد پیغمبر از او پرسید آهسته بگو جانم طعم عسلت از چیست؟ هرچند که می دانم زنبور جوابش داد: چون نام تو می گویم، گل می کند از نامت، صد غنچه به کندویم، تا نام تو را هر شب چون گل به بغل دارم هر صبح که بر خیزم، در سینه عسل دارم، از قند و شکر بهتر خوشتر ز نبات است این طعم عسل از من نیست طعم صلوات است این
بفرمایید دهانتان را شیرین کنید………
یا امیرالمؤمنین…
کفرو ایمان شده اند گرمِ نزاعی خونین!
تو خدایی؟ بشری؟ سخت شده تشخیصش…
از بزرگی پرسیدند: “خیلی سخت میگذرد". چه باید کرد؟
گفت: “خودت که میگویی سخت میگذرد. سخت که نمی ماند". پس خدا را شکر که میگذرد و نمی ماند….
اسم من گم شده است
توی دفترچه ی پر حجم زمان
دیرگاهی است
فراموش شدم
اسم من گم شده است
لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها
زیر آن بند غریب
پشت انبوهی از آن شرط و شروط
لای آن تبصره ها
اسم من گم شده است
در تریبون معلق شده سخت سکوت
حق من گم شده است.
زنگ انشاء
کسی انگار نمی خواست معلم بشود
شان من گم شده است
شان من نیست بنالم
شان من نیست بگویم
زتهی ، ز نبود
یا از این زخم کبود
لیک
رنگ رخساره گواهی
از همه رنج فزون.
اسم من گم شده است
نردبانی شده ام
صاف به دیوار ترقی
تا که این نسل و ان نسل
پای بر پله ی من
سوی فردا بروند
و غریبانه فراموش شوم
اسم من گم شده است.
لیلة الرغائب ( شب آرزوها )
از جمله شبهای بزرگ و با عظمت ماه رجب شب جمعه اول این ماه است.معروف به لیلة الرغائب، اعمال مخصوصی در این شب ذکر شده که به واسطه آن اعمال برکات و پاداش فراوان بر انسان سرازیر میشود.
رغائب جمع رغیبه است به معنی «امرٌ مرغوب فیه عکاء کثیر» یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می آید در حدیث است شب جمعه اول این ماه احیاء و بیداری و نیایش فضیلت ویژه دارد و موجب دستیابی به عطایای ارزشمند حضرت پروردگار است، در حدیث است که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ملائکه این شب را به این نام نهادند و محدثان در کتابهای دعا نمازی با کیفیت مخصوصی در این شب ذکر کرده اند که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: هر کس این نماز را در این شب انجام دهد ثواب این نماز به نیکوترین صورت با روی خندان و درخشان و با زبانی فصیح در شب اول قبر در حضور این فرد ظاهر شود و به او می گوید: ای دوست من مژده می دهم تو را که از هر شدّت و سختی نجات یافتی، نمازگزار میگوید: تو کیستی که من تاکنون چنین صورتی زیبا با چنین جلوه ای ندیدم و سخنی شیرینتر از کلام تو نشنیده ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیدم در پاسخ میگوید: من همان نماز لیلة الرغائبم که شما انجام دادی. امشب آمده ام نزدت باشم تا حق را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من در عرصه قیامت سایه بر سر تو خواهم افکند پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد.
کیفیت اعمال لیلة الرغائب
روز پنج شنبه اول آن ماه روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر” اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله” گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر “سبوح قدوس رب الملائكة والروح” گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر “رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم” گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر “سبوح قدوس رب الملائكة والروح” گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد
بلكه زن در سايه حجاب مي آموزد كه باجنبه انساني اش
باجامعه در تعاملي همه جانبه سازنده و خردمند باشد.
او مي آموزد كه جنبه زنانگی اش
بايد برای محيط گرم وصميمي خانه شوهر
وتربيت و توليد نسل سازنده باشد
وحاصل اين شناخت وعمل ((فلايوذين)) است…
يعني:
اذيت نديدن وبه رنج نيفتادن واحساس امنيت كردن…
مَـن فـرّج عن مـومـن فـرّج الله عَن قَلبه یـَوم القیامة؛
هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص200
مي گويند در زمانهاي دور پسري بود كه به اعتقاد پدرش هرگز نمي توانست با دستانش كار با ارزشي انجام دهد.
اين پسر هر روز به كليسايي در نزديكي محل زندگي خود مي رفت و ساعتها به تكه سنگ مرمر بزرگي كه در حياط كليسا قرار داشت خيره مي شد و هيچ نمي گفت.
روزي شاهزاده اي از كنار كليسا عبور كرد و پسرك را ديد كه به اين تكه سنگ خيره شده است و هيچ نمي گويد.
از اطرافيان در مورد پسر پرسيد. به او گفتند كه او چهار ماه است هر روز به حياط كليسا مي آيد و به اين تكه سنگ خيره مي شود و هيچ نمي گويد.
شاهزاده دلش براي پسرك سوخت. كنار او آمد و آهسته به او گفت: «جوان، به جاي بيكار نشسستن و زل زدن به اين تخته سنگ، بهتر است براي خود كاري دست و پا كني و آينده خود را بسازي.»
پسرك در مقابل چشمان حيرت زده شاهزاده، مصمم و جدي به سوي او برگشت و در چشمانش خيره شد و محكم و متين پاسخ داد: «من همين الان در حال كار كردن هستم!» و بعد دوباره به تخته سنگ خيره شد.
شاهزاده از جا برخاست و رفت. چند سال بعد به او خبر دادند كه آن پسرك از آن تخته سنگ يك مجسمه با شكوه از حضرت داوود ساخته است. مجسمه اي كه هنوز هم جزو شاهكارهاي مجسمه سازي دنيا به شمار مي آيد. نام آن پسر «ميكل آنژ» بود!
قبل از شروع هر کار فیزیکی بهتر است که به اندازه لازم در موردش فکر کرد. حتی اگر زمان زیادی بگیرد.!
در زمان علامه مجلسی دو نفر همواره از علامه بدگویی می کردند، شب وفات علامه مجلسی هر دو در خواب دیدند که به در خانه علامه رفته اند، در این هنگام رسول خدا(ص) با علی (علیه السلام) وارد خانه ی او شدند، پیغمبر بازوی راست علِّامه و علی بازوی چپ او را گرفتند و فرمودند: برخیز باهم برویم! آنها از خواب بیدار شدند تا از او خبری بگیرند. وقتی به خانه ی علّامه رسیدند، صدای گریه و زاری شنیدند و فهمیدند که علّامه به جوار رحمت الهی پیوسته و به مرافقت رسول اکرم و علی (علیه السلام) نائل گشته است. هر دو نفر از کردار گذشته تائب و از علاقمندان آن مرحوم گردیدند.
سرکار خانم زهرا سلیمان گرمابکی در گذشت جانسوز پدر گرامیتان چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می نشیند ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره ای جز تسلیم و رضا نیست این مصیبت جانگداز را به شما و خانواده محترتمان صمیمانه تسلیت عرض نموده و برای ایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت ، و برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانیم.
قال رسول الله(ص): الصلوة عمود الدین و فیها عشر خصال
برای نمازگزار 10 خصوصیت خواهد بود:
1- زین الوجه: زیبایی و جذابیت چهره
2- نور القلب: روشنی بخش دل
3- راحة البدن: آسودگی تن
4- انیس القبر: مونس قبر
5- منزل الرحمة: محل فرود رحمت خداست
6- مصباح السماء: چراغ آسمانیان
7- ثقل المیزان: موجب رضایت پروردگار عالم
8- ثمن الجنة: بهاءبهشت
9- مرضات الرب: موجب رضایت پروردگار عالم
10- حجاب من النار: دور کننده و حجاب آتش دوزخ
“اثنی عشریة صفحه 327″
از کتاب های درسی آن سال ها یادم هست
امام امیدش به ما دبستانی ها بود ،
می گویم : آقا ، حالا بزرگ شده ایم ، از امیدتان راضی هستید ؟
علامه آقاي حسن زاده آملی حکایتی را تعریف کردند که:در مکتب خانه چهار نفر ملّا داشتیم که سه نفرشان زن بودند.در خردسالی و دوران مکتب خانه روزی یکی از ملا باجی ها مطلبی را به ما یاد داد. من با یک وجد و نشاط خاصی به خانه آمدم و از بزرگان خانه پرسیدم: شما می توانید بگویید که یک شتر در میان دو خدا یعنی چه؟ آنها جواب نداشتند. من برایشان توضیح دادم که در آیه فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیاها. ناقه به معنای شتر می باشد که بین دو الله قرار گرفته است. آنها خیلی احساس شگفتی کردند و گفتند شما از کجا می دانید؟ گفتیم: ملا باجی به ما یاد داده است. یادم هست ملّا باجی ابتداء این شعر را برای ما خواند:
ای برادر ز روی تمهیدی سخنی گویمت که نشنیدی
اشتری در میان دو خدا راست بر گو که در کجا دیدی
ما همه دهنمان از تعجب باز مانده بود که این یعنی چه. ما که یک خدا بیش نداریم. دو خدا یعنی چه؟ بعد خودش به این صورت پاسخ داد.
ای جمال تو با صفا باشد سخنت مثل کیمیا باشد
اشتری در میان دو خدا سوره شمس واضحی باشد
الحمد لله ملا باجی های خوبی داشته ایم و آنها خیلی بر گردن ما حق دارند. حق معلم بر گردن آدم زیادست. در حدیث از رسول الله صلی الله علیه و آله هست که فرمود:
مَن عَلمَنی حَرفاً فَقَد صیرنی عبداً
هر آنکس که آموخت پندی به من نموده مرا بنده ی خویشتن
چو پیغمبرش بنده ی خویش خواند تو دیگر ندانم چه خواهیش خواند
احساس غریبی دارم که وصف پذیر نیست؛ فقط اشک می تواند واگویه های دلم را بازگو کند.
خدایا، تو را سپاس که اشک را آفریدی تا مرهم زخم های دلِ دلسوختگانت باشد.
برای کدامین دردهایم سیل اشک روان کنم؟
دیگر مرا یارای اشک ریختن نیست، آخِر چگونه سر از خجلت بر آورم که روی برگشتن ندارم؟
باخود می اندیشم که آیا این بار واقعاً بر می گردم یا باز خود را به سُخره گرفته ام؟
ناگاه نسیمی صورتم را که خیس اشک است، نوازش می دهد و نجواکنان می گوید:
«از رحمت خدایت نومید مباش که خدا همه ی گناهانت را می آمرزد»(مضمون ترجمه ی ترجمه ی قسمتی از آیه ی 53 سور ی زمر)،
و از سر صدق توبه نما و به حقیقت بگو «آمدم»
می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که: پدر تنها قهرمان بود.
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود …
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند.
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود …!
یك مهندس روسی تعدادی كارگر ایرانی را برای كار استخدام كرده بود، كارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان كه میشد برای خواندن نماز دست از كار میكشیدند.
black;” lang="FA">گذاردند امّا عدّه ای بدون ترس از كم شدن حقوقشان همچنان در اوّل وقت، نماز ظهر و عصرشان را میخواندند.
آخر ماه، مهندس به آن ها كه همچنان نمازشان را اوّل وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادّی (ماهیانه) پرداخت میكند كسانیكه نماز خود را به بعد از كار گذاشته بودند به مهندس اعتراض میكنند كه چرا حقوق آنها را زیاد داده است. مهندس میگوید:
اهمیّت دادن آن ها به نماز و صرفنظر كردن از كسر حقوق، نشانگر آن است كه ایمان آن ها بیشتر از شماست و این قبیل آدم ها هرگز در كار خیانت نمی كنند همچنانكه به نماز خود خیانت نكردند.
تاثير نماز بر بيماريهاي دهان و دندان
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم:
«دو رکعت نماز با مسواک بهتر از هفتاد رکعت بدون آنست»
اما نکته اي که قابل توضيح است، توجه دادن به اين حقيقت متعالي است که روح حقيقي نماز و فلسفه شکوهمند آن چيزي جز عبوديت محض در مقابل آفرينشگر يگانه هستي و ابراز خشوع بنده ناتوان در پيشگاه قادر متعال نيست و هر آنچه که انديشمندان و قلم به دستان، پيرامون فوايد گوناگون نماز در عرصه هاي مختلف بگويند و بنويسند تنها به منزله حاشيه اي بر اين متن گهر بار خواهد بود. و اما نکته مورد بحث:
دهان انسان را برخي قلب دوم بدن ناميده اند و توجه به اين نکته که چنانچه محيط دهان فردي تميز باشد، آن فرد از ابتلا به بسياري از بيماريها در امان است، اين نامگذاري را بسيار مناسب جلوه مي دهد.
بعنوان مثال عفونتهاي دهان و دندان بويژه در کودکان، نقش مهمي در ايجاد بيماريهاي روماتيسمي دارد و نقش دندانها در حفظ و زيبايي و قدرت جويدن و صحبت کردن به خوبي مشخص است و حتي نبودن دندانهاي سالم و زيبا براي بانوان و دوشيزگان (بخصوص) اثرات رواني زيادي باقي مي گذارد. چرا که در کتابهاي علمي دندانپزشکي مي خوانيم: نيمي از زيبايي بشر منوط به صورت او و از اين مقدار 3/2 آن مربوط به دهان و دندانها است.
رعايت بهداشت دهان و دندان و پيشگيري از بيماريهاي مختلف آن، از جمله پوسيدگي دندانها و بيماريهاي پريودنتال (بيماريهاي لثه و بافتهاي پشتيبان) و … به بهترين شکل بوسيله مسواک زدن، انجام مي پذيرد.
اما دين مبين اسلام، از قرنها پيش با توصيه هاي مؤکد، مسلمانان را به طرف اين نکته درخشان بهداشتي هدايت نموده است تا جايي که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمودند:
«اگر بر امتم سخت نمي شد مسواک زدن را واجب مي کردم» و حتي در حديثي ديگر نحوه مسواک زدن را از بالا به پايين و از پايين به بالا نموده اند که مطابق با جديدترين توصيه هاي علمي درباره روش مسواک زدن است.
علاوه بر آن در کتب گوناگون فقهي و عبادي اسلام، دستورات مؤکد مبني بر مسواک زدن هنگام ساختن وضو و نماز آمده است و با توجه به اين که نمازگزار روزانه حداقل 3 بار وضو مي گيرد، چنانچه قبل از هر وضو اقدام به مسواک زدن بکند، از حد اکثر پاکيزگي لازم براي پيشگيري از تمامي بيماريهاي دهان و دندان برخوردار مي شود.
جمعه به جمعه از خبرت حرف می زنند
مردم چقدر پشت سرت حرف می زنند
مانند آفتاب که از نور و سایه اش
از شایعات دور و برت حرف می زنند
شمشیر انتقام به دست تو داده اند
از خون حنجر پدرت حرف می زنند
از روی اعتقاد به برگشتن ات که نیست
گاهی اگر هم از سفرت حرف می زنند
مدیون دوستان تو هستند دشمنان
ازبس همیشه بر ضررت حرف می زنند
نادان چه از کمال تو سر در می آورد
ازروی حدس از هنرت حرف می زنند
از اخم تو زیاد، ولی خوب من مگر
یک لحظه از نگاه تَرَت حرف می زنند!