آیا می دانید ارزش زمان چقدر است؟؟؟؟
منبع:خنیفر، حسین، مهارتهای مدیریت زمان از دانش تا روش،قم، نصایح،1390.
منافع گریه بر بدن و روان انسان
نوشته اند اگر کسی بخواهد رقّت قلب پیدا کند، نازک دل شود، که فرض کنید در نماز، شنیدن مصائب اهل بیت(ع) ،خوب گریه کند، گریه ای که ثابت شده که در حکم دارو است. حجت الإسلام حسین انصاریان در یکی از سخنرانیهایشان نقل می کردند که:من برای کسی که از آمریکا به ایران آمده بود، نیم ساعت درباه ی گریه صحبت کردم. به من گفت: یعنی شما می توانید هر شب گریه داشته باشید؟ گفتم: بله، خیلی از مردها و زنهای ما هنوز نماز شب می خوانند و در آن، خصوصاً در رکعت آخر و در قنوت نماز وتر، در ” یارب یا رب” و ” العفو” گفتن، بسیار گریه می کنند. ماه رمضان، شب های احیا، محرم و صفر، شهادت ائمه و فاطمه زهرا: گریه می کنند. گفت: پس شما باد خیلی سالم باشید. گفتم: اتفاقاً خیلی از مردم ما سالم هستند. بیماری های غربی ها و آمریکایی ها را ندارند. نه از نظر بدن و نه از نظر روح. ما به اندازه ی کشورهای غربی، دیوانه، دارای ضعف عصبی، افسرده و خودکشی نداریم.
افرادی که دچار این مسائل می شوند، در زندگی خود خلأ دارند. بعد گفت: در آمریکا چند سال است که دکترهایی تربیت شده اند و در مطب می نشینند، مریض که می آید، پرونده اش را روی تخصص خود تکمیل می کنند، بعد به مریض می گویند: شما چند روز، جای خلوتی را پیدا کنید که راحت گریه کنید، آن وقت خوب می شوید.گفتم: پس بشنو از جلال الدین مولوی که در هفتصد سال قبل، در قرن ششم و هفتم، براساس معارف اسلامی فرموده:
گریه بر هر درد بی درمان دواست چشم گریان، چشمه ی فیض خداست
کلمه دوا، خیلی جالب است. در قرآن نیز آمده است:
( أَعیُنَهُم تَفِیضُ مِنَ الدَّمعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الحَقِّ)(1)
دو چشم آنان فراوان اشک می ریزد، برای معرفتی که به حق پیداکرده اند.
تا نگرید ابر کی خنددچمن تانگرید طفل کی جوشد لبن(2)
این گریه را چه کسی به بچه یاد داده است که تا به دنیا می آید، گریه می کند؟ تا گرسنه می شود، تا به او اخم می کنند،تا بر سرش داد می کشند، گریه می کند. این اسلحه را چه کسی به او داده است که از خودش دفاع کند؟ اگر گریه خوب نبود که به ما نمی دادند.
منبع:انصاریان،حسین،حلال و حرام مالی،قم،دارالعرفان،1393.
…………………………
1- مائده(5):83؛” دیدگانش را می بینی به سبب آنچه از حق شناخته اند، لبریز از اشک می شود.”
2- مولوی
حضرت مهدی(علیه السلام) در قرآن
در آيات قرآن كريم به صراحت نامى از امام زمان عليه السلام به ميان نيامده است، ولى از آنجا كه ائمه اطهارعليهم السّلام مفسران حقيقى قرآنند در تفسير بسيارى از آيات، آنها را به مسأله مهدويّت و معارف امام زمان عليه السلام تطبيق و تفسير نموده اند. از جمله آياتى كه آنها را حضرت على عليه السلام مربوط به امام زمان عليه السلام دانسته اند اين دو آيه است:
- عن اميرالمؤمنين عليه السلام قال: النُورُ القرآن، و النور اسمٌ من اسماء اللّه تعالى… قال اللّه تعالى فى سورة النور: اللّه نور السماواتِ و الارضِ مَثَلُ نورهِ كمشكاةٍ فيها مصباح المصباح فى زجاجة الزجاجة كانها كوكب درّىٌ…(1)
فالمشكاةُ رسول اللّه صلى الله عليه و آله و المصباحُ الوصىُّ، و الاوصياءُ عليهمُ السلامُ و الزجاجةُ فاطمةُ، و الشجرة المباركة رسول اللّه صلى الله عليه و آله و الكوكب الدُّرى القائم المنتظر الذى يملأ الارضَ عدلاً.(2)
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: نور همان قرآن است. و نور اسمى از اسمهاى خداوند تبارك و تعالى نيز هست. خداوند عزّوجلّ در سوره نور مىفرمايند: خدا نور آسمانها و زمين است، نور او همانند مشكاتى است كه درآن چراغى باشد و آن چراغ در ميان شيشهاى كه تلألؤ آن همچون ستارهاى است درخشان و روشن از درخت مبارك زيتون…
آنگاه فرمودند: مشكات رسول خداصلى الله عليه و آله است و مصباح وصى و اوصياء هستند، منظور از زجاجه حضرت فاطمه زهراعليها السّلام است، و مراد از كوكب دُرّى حضرت قائم المنتظرعليه السلام است. كسى كه زمين را پر از عدل و داد مىكند.
- [قال] اميرالمؤمنين علىبن ابيطالب عليه السلام : المستضعفون في الارض، المذكورون فى الكتاب (3)الذين يجعلهم اللّه ائمّة، نحن اهل البيت؛ يبعث اللّه مهديّهم فيعزّهم و يذلّ عدوّهم.(4)
حضرت على عليه السلام مى فرمايند: مستضعفان در زمين كه در قرآن ياد شده اند و خداوند وعده داده است آنها را پيشوايان مردم قرار دهد، ما اهل بيت هستيم و خداوند، مهدى ما اهل بيت عليهم السّلام را [در آخر الزمان] بر مى انگيزاند تا آنها را عزيز و دشمنانشان را خوار و ذليل كند.
……………………………….
1- سوره نور، آیه35.
2- معجم احادیث المهدی(ع)، ج5، ص 274،ح1699.
3-اشاره به آيه و نريد انّ نمنّ على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين؛ و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين مستضعف واقع شده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم. سوره قصص، آيه 5
4-منتخب الانوار المضيئة، سيد بهاء الدين على النيلى النجفى، ص 30
منبع:چهل حدیث امام مهدی(ع) در کلام امیرالمؤمنین(ع)، سید صادق سید نژاد، انتشارات مسجد مقدس جمکران.
آثار و فوائد وجود امام زمان(عليه السلام) در زمان غيبت
يكى از پرسش هايى كه در مورد امام زمان(عليه السلام) مى شود اين است كه چه آثار و فوايدى بر وجود امام و رهبرى كه در اختفا و غيبت به سر مى برد، مترتّب است؟ به عبارت ديگر، چرا امام(عليه السلام) سال ها قبل از ظهور، تولد يافته است و فايده وجود آن حضرت چيست؟
لازم است قبل از پاسخ نكته اى تذكّر داده شود و آن اين كه سؤال مذكور مسأله جديدى نيست كه تازه طرح شده باشد، بلكه سال ها قبل از تولد حضرت مهدى(عليه السلام)مطرح بود. حتّى اين پرسش ها همزمان با عصر نزول وحى نيز وجود داشت چنانكه از جابر بن عبد اللّه انصارى، صحابى بزرگ پيامبر نقل شده است كه گفت: هنگامى كه آيه كريمه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ»نازل شد، به رسول گفتم: خدا و رسول را شناختيم; صاحبان امرى را كه خداوند اطاعت آنان را به اطاعت شما مقرون كرده است، چه كسانى هستند؟
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند:
«آنان جانشينان من و پيشوايان امّت بعد از من هستند. اول آن ها على بن ابى طالب است; سپس حسن و حسين و على بن الحسين و
محمّد بن على كه در تورات معروف به باقر است. اى جابر! در آينده نزديك، او را ملاقات خواهى كرد. هنگامى كه او را ديدى سلام مرا به او برسان. بعد از او جعفر بن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على، على بن محمّد، حسن بن على و سپس فرزندِ حسن، هم نام و هم كنيه من و حجت خدا در زمين و ذخيره خدا براى بندگان اوست. همان كسى كه خداوند، مشرق و مغرب را به دستش فتح مى كند».
آن گاه حضرت فرمودند:
«او همان كسى است كه از شيعيان و دوستانش غايب مى شود،; دوران غيبتش به حدّى طولانى و دشوار است كه بر اعتقاد به امامت وى باقى نمى ماند مگركسى كه خدا قلبش را به وسيله ايمان آزمايش كرده باشد».
عرض كردم يا رسول اللّه! آيا شيعيان در زمان غيبت از او بهره مند مى گردند؟
حضرتش فرمود:
«آرى! سوگند به كسى كه مرا به نبوت مبعوث داشته است، البته آن ها از نور وجودش استفاده مى كنند و از بركت ولايتش بهره مند مى گردند، همانطور كه از نور خورشيد بهره مند مى شوند گر چه در پس ابر باشد. اى جابر! غيبت از اسرار مكتومِ خزانه علم خداست. پس آن را جز از اهلش پنهان دار».
با توجه به اين حديث مشهور، جواب سؤال مذكور به خوبى روشن مى شود كه بدون ترديد، بركات خورشيد فروزان امامت و ولايت حضرت مهدى(عليه السلام) آن چنان گسترده و فراوان است كه ابرهاى تيره و تارى كه به واسطه ستمگرى هاى دشمنان خدا براى مدّتى نامعلوم بين آن حضرت و مردم حايل گرديده، نمى تواند جلو بركات وجودى آخرين حجت و ذخيره خدا را بگيرد.
زيرا اگر چه آن حضرت در زمان غم انگيز غيبت، از تصرّف در بعضى از شئونات خويش ـ مانند حضور در جامعه و به دست گرفتن زمام امور ـ كناره گيرى مى نمايند، لكن بايد دانست كه اين امر فقط يكى از شئونات آن حضرت است; چرا كه آن حضرت در بقيه شئونات خويش تصرف مى نمايد و بسيارى از مشكلات جامعه را رفع و از درماندگان دستگيرى مى كند و امدادهاى غيبى آن بزرگوار در سراسر هستى گسترش دارد. اين موضوع شواهد فراوانى دارد كه در جاى خودش به آن اشاره خواهيم كرد.
گذشته از اين، بايد دانست كه تمام مصالح و حِكَم و فوايد و آثار وجود امام(عليه السلام)در زمان غيبت براى ما مكشوف نيست. از سفارش پيامبر به جابر فهميده مى شود كه همگان استعداد و لياقت فهم و درك بركات وجود امام(عليه السلام) را در دوران غيبت ندارند; بلكه افرادى همچون آن صحابى بزرگ مى توانند تا حدّى شعاع بركات وجودى حجّت خدا را درك كنند. زيرا حضرت در پايان گفتارشان به جابر فرمودند: «موضوع غيبت از اسرار خداست و بايد آن را از نااهلان پنهان بدارى».
منبع: جلوه های پنهانی امام عصر(علیه السلام)، حسین علی پور، انتشارات مسجد جمکران،1380
جلال و جبروت حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها
مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی - قدّس سره - بارها برای طلاب می فرمودند:
علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود - چهل شب در حرم امیر المؤمنین (ع) بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی (ع) را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟
عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.
عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟
حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها- عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه ی زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها - برود.(1)
…………………………………….
1- فروغی از کوثر، ص 55.
عنایت حضرت معصومه(س) در فهم قرآن
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی می فرماید:
«روزی به حرم مطهر حضرت فاطمه ی معصومه (س) مشرف شدم و پس از اینکه زیارت را خواندم، خدمت آن حضرت عرض کردم که من امروز آمده ام و هیچ حاجت دنیوی ندارم. فقط یک حاجت دارم و آن این است که درفهم آیه ی «تطهیر» مورد عنایت شما واقع شوم و این آیه را درست بفهمم و مشکلاتم در این زمینه حل گردد. پس به خانه آمدم و مشغول نوشتن مطالبی پیرامون این آیه ی شریفه شدم؛ پس مسائل و مطالبی به برکت حضرت فاطمه ی معصومه (س) برای من روشن شد که شاید اگر پنجاه سال دیگر درس می خواندم آن مطالب برای ما روشن نمی شد!»
………………………………………
منبع:بارگاه فاطمه معصومه (س) تجلیگاه فاطمه ی زهرا(س)، ص 120.
وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد
کبوتران، سیاه پوش غمی بزرگ بر رواق حرم مرثیه می خوانند و زائران،
اشک ریز و ماتم زده، رفتنت را به سوگ نشسته اند.
وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد.
اجمالي از زندگي امام حسن عسكري علیه السلام
امام حسن بن علي (عسكري) فرزند امام دهم در سال 232 هجري متولد شده و در سال 260 هجري ( بنا به بعضي از روايات شيعه) به دسيسه معتمد خليفه عباسي مسموماً درگذشته است.
امام يازدهم پس از درگذشت پدر بزرگوار خود به امر خدا و حسب التعيين پيشوايان گذشته به امامت رسيد و هفت سالي كه امامت كرد به واسطه سختگيري بيرون از اندازه مقام خلافت, با تقيه بسيار شديد رفتار مىكرد, درب روي مردم حتي عامه شيعه بسته جز خواص شيعه كسي را بار نمىداد با اينحال اكثر اوقات زنداني بود و سبب اين همه فشار اين بود كه اولاً: در آن ازمنه جمعيت شيعه به كثرت و قدرتشان به حد قابل توجهي رسيده بود و اينكه شيعه به امامت قائلند براي همگان روشن و آفتابي شده بود و امامان شيعه نيز شناخته مىشدند و از اين روي مقام خلافت بيش از پيش ائمه را تحت مراقبت درآورده و از هر راه بود با نقشههايي مرموز در محو و نابود كردن ايشان مىكوشيدند.
ثانياً: مقام خلافت پي برده بود كه خواص شيعه براي امام يازدهم فرزند معتقدند و طبق رواياتي كه از خود امام يازدهم و هم از پدرانش نقل مىكنند فرزند او را همان مهدي موعود مىشناسند كه به موجب اخبار متواتره از طرق عامه و خاصه پيغمبراكرم(ص) خبر داده بود و او را امام دوازدهم مىدانند. بدين سبب امام يازدهم بيشتر از سايرائمه تحت مراقبت مقام خلافت درآمده و خليفه وقت تصميم قطعي گرفته بود كه به هر طريق باشد به داستان امامت شيعه خاتمه بخشد و دَرِ اين خانه را براي هميشه ببندد.
و از اين روي همينكه بيماري امام يازدهم را به معتمد, خليفه وقت گزارش دادند, طبيب نزد آن حضرت فرستاد وچند تن از معتمدان خود و چند نفر از قضات را به منزلش گماشت كه پيوسته ملازم وي و مراقب اوضاع داخلي منزل بوده باشند و پس از شهادت امام نيز خانه را تفتيش و توسط قابلهها كنيزان آن حضرت را معاينه كردند و تا دو سال مامورين آگاهي خليفه در خط پيدا كردن خلف آن حضرت مشغول فعاليت بودند تا بكلي نوميد شدند.
امام يازدهم را پس از درگذشت در خانه خودش در شهر سامرا, پهلوي پدر بزرگوارش به خاك سپردند.
منبع: شيعه در اسلام ص 227،علامه سيد محمد حسين طباطبائي
واقفيه و موضع امام عسکری (ع)در برابر آنها
يكي از بدعتهايي كه پس از شهادت موسي بن جعفر (عليه السلام) از ناحيه برخي از ياران حضرت پايه گذاري شده، پيدايش اين دسته است. واقفيه به گروهي اطلاق مي شود كه پس از شهادت امام موسي (عليه السلام) منكر شهادت حضرت و منكر امامت حضرت رضا (عليه السلام) شدند و در امامت حضرت موسي توقف كردند. اين انكار براي يك سلسله از انگيزه هاي مادي و دنيوي بود. چرا كه در تاريخ آمده است، پس از شهادت امام اموال فراواني نزد وكلا و اصحاب حضرت بود و بر آنها بايسته بود كه آن اموال را تحويل امام عصر (عليه السلام) دهند. اين افراد براي تصاحب اموال، وسوسه شدند و دست به تحريف يك حقيقت راستين زدند و آن انكار شهادت حضرت موسي و انكار امامت امام رضا بود. بدين نحو ادعا كردند كه حضرت كاظم زنده است و بعدها ظهور خواهد كرد. آنها با اين سخنان دروغين اموال امام را تصاحب كردند. گويند زياد بن مروان كه يكي از مؤسسان اين فرقه بود در وقت شهادت حضرت هفتاد هزار دينار از اموال بيت المال را در اختيار داشته است. و علي بن ابي حمزه و عثمان بن عيسي هم چنين وضعيتي داشتند. اينها همراه هم، به چنين كردار زشتي دست زدند و براي هميشه نامي ننگين براي خود ثبت كردند و در طول تاريخ انسانهاي فراواني را از راه حق بازداشتند. در كتاب غيبت شيخ طوسي (ره) و در كتاب المقالات و الفرق در اين زمينه مطالبي نگاشته شده است كه به اختصار به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
ابن يزيد از برخي از اصحاب خويش نقل مي كند كه او گفت: وقتي امام كاظم (عليه السلام) از دنيا رفتند نزد زياد بن مروان قندي هفتاد هزار دينار پول موجود بود و نزد عثمان بن عيسي سي هزار دينار و پنج كنيز بود و مسكنش در مصر بود. امام رضا براي عثمان پيغام فرستاد كه اموال و كنيزان و ديگر وسايل را نزد او بفرستد. چرا كه او وارث پدر و امام پس از ايشان است و حضرت به عثمان گفتند، شما هيچ عذري در حبس اموالمان نداريد. اما ابن ابي حمزه انكار كرد و ادعا كرد كه مالي نزد او نيست و زياد قندي هم چنين مدعي شد. اما عثمان بن عيسي به امام نوشت پدرت نمرده است و او زنده و قائم است و بعدها ظهور خواهد كرد. و كسي كه قايل به موت حضرت موسي شده است اهل باطل است. و اگر هم از دنيا رفته باشد كما اينكه تو مي گويي پس پدرت مرا امر نكرد كه اموال را به تو بسپارم و اما كنيزان را آزاد كردم و با آنها ازدواج كردم.(1) از اين كلام روشن مي شود كه عثمان بن عيسي پيشگام و مبدع گفتار به وقف است و ديگران به وسوسه و تحريك او قايل به توقف شدند و امامت حضرت رضا (عليه السلام) را انكار كردند. گفتني است كه اين طايفه پس از اين انحراف بزرگ در حيات اعتقادي و اجتماعي خويش، دچار انحرافات ديگري هم شدند كه در جاي خود مذكور است.
پس از پيدايش اين فرقه ضاله همه ائمه (عليهم السلام) در برابر آنها موضع گرفتند و آنها را مطرود دانستند.
سعيد بن سهل بصري نقل مي كند كه من واقفي مذهب بودم و روزي با امام هادي (عليه السلام) ديدار كردم. حضرت به من فرمود: اي سعيد، آيا نمي خواهي از خواب غفلت بيدار شوي؟
اين سخن كوتاه حضرت در من چنان اثر كرد كه بحق ايمان آوردم و از باور باطل خويش دست برداشتم.(2)
برخي از ياران احمد بن مطهر از حضرت عسكري (عليه السلام) درباره واقفيه و توقف آنها بر امام هفتم پرسش كردند كه آيا آنها را دوست بدارند يا از آنها برائت جويند؟
امام در پاسخ آنها نوشت: آيا تو طلب رحمت مي كني براي عموي خويش - عمويش از واقفيه بود- خداوند عمويت را رحمت نمي كند و از او تبرا مي جويد و من هم از آنها نزد خدا بيزاري مي جويم. پس تو هم آنها را دوست مدار و با آنها دوستي و مجالست مكن و بر جنازه هايشان حاضر نشو و بر آنها هيچ وقت نماز ميت مگزار. كسي كه امامي را انكار كند يا بر شمار آنها امامي را بيفزايد، باور به امامت او پذيرفته خداوند نيست و اين شخص برابر است با كسي كه قايل به تثليث است. براستي آن كسي كه امامي را انكار كند يا بر شمار آنها فردي را بيفزايد مثل كسي است كه امامت ما را منكر است.(3)
………………………………………..
1- الغيبه، ص 43.
2-امام هادي و نهضت علويان، ص 249.
3-بحارالانوار، ج50، ص 274.
انحراف باور قومي درباره هاروت و ماروت و موضع حضرت عسکری (ع)در برابر آنها
در احتجاج طبرسي آمده است كه شماري باور داشتند كه برخي از ملايكه، چون آدميان عصيان و گناه مي كنند و دست به كشتار مي زنند. خلاصه گفتارشان اين بود كه برخي از آنها از عصمت برخوردار نيستند و به فساد و فجور تن مي دهند. مرحوم طبرسي (ره)از قول يوسف بن محمد بن زياد و علي بن محمد بن سيار نقل مي كند كه آن دو به امام عسكري (عليه السلام) گفتند كه قومي از ما گمان دارند كه هاروت و ماروت دو فرشته اي هستند كه فرشتگان آنها را اختيار و انتخاب كردند و هنگامي كه عصيان آدميان در زمين بسيار شد و خداوند آن دو را به همراه ملك ديگري به دنياي آدميان فرستاد، آنها در روي زمين چون آدميان فساد كردند و با زهره زنا كردند و شرب خمر كردند و قتل نفس محترمي را نيز مرتكب شدند. آنگاه خداوند آنها را در بابل عذاب كرد و ساحران و جادوگران آنجا به آن دو سحر و جادو آموختند و خدا هم آن كوكب و ستاره زهره را مسخ كرد. امام پس از شنيدن اين انحراف فكري با بيان مبسوطي به دفع اين شبهه پرداخت: به خدا پناه مي برم از اين گفتار. براستي كه فرشتگان خدا، معصوم و محفوظ از كفر و زشتيها هستند و خداوند در مورد آنها گفته است لا يعصون الله ما امرهم و يعملون ما يؤمرون فرشتگان در آنچه خداوند به آنها امر كرد عصيان و سركشي نمي كنند و آنچه را كه بدان مامور شدند انجام مي دهند، و باز خداوند در مورد فرشتگان گفته است و له ما في السموات و الارض و من عنده (يعني الملائكه) لا يستكبرون عن عبادته و لا يستحسرون يسبحون اليل و النهار لا يفترون (1) بدانيد هرچه و هركه در آسمانها و زمين است از آن خداست. و فرشتگاني كه نزد او هستند از عبادتش استنكاف نكنند و خسته و ملول نگردند. آنها خدا را شب و روز تسبيح مي كنند و هيچ سستي در اين امر نمي ورزند. باز خداوند درباره فرشتگان گفته است كه بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون (2): آنها فرشتگان مقرب درگاه حق هستند و درهيچ امري از او پيشي نمي گيرند و همه كارها را با اذن و اجازه او انجام مي دهند. و يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يشفعون الا لمن ارتضي لهم و هم من خشيته مشفقون (3) هرچه را فرشتگان از آغاز تا ابد انجام مي دهند خداوند مي داند و آنها هرگز از كسي شفاعت نمي كنند جز از كساني كه خداوند راضي باشد و آنها از خوف خداوند در هراسند. آنگاه حضرت فرمودند: خداوند اين فرشتگان را خليفه هاي خودش در روي زمين قرار داد و آنها مثل انبيا و ائمه هستند در دنيا و در روي زمين. آيا برخي از انبيا و ائمه دست به قتل و زنا و شرب خمر زده اند؟ آنگاه امام به آن دو نفر گفت: آيا شما نمي دانيد كه خداوند از ميان افراد بشر، نه از ملايكه و فرشتگان، پيامبران و امامان را برانگيخت؟ آيا خداوند نگفته است و ما ارسلنا قبلك من رسلنا الا رجالاً نوحي اليهم من اهل القري (4): اي پيامبر ما، ما نفرستاديم پيش از تو را مگر از ميان همين مردم و به آنها وحي كرديم كه آن پيامبران از ميان همين قريه ها بودند. پس آشكار مي شود كه خداوند ملايكه را به عنوان ائمه و حكام بر روي زمين نفرستاد بلكه آنها فقط بر انبيا و پيامبران فرستاده مي شدند.
فرار شاه(خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست)
با قطعی شدن خروج محمدرضا از کشور آخرین امیدها از میان رفت و زمام رژیم او به دست شاپور بختیار سپرده شد. با نخست وزیری بختیار، اردشیر زاهدی نیز امید خود را به صدارت از دست داد و زودتر از محمدرضا از کشور خارج شد. محمدرضا اعضاء” شورای سلطنت” را تعیین کرد. در ین شورا شاپور بختیار(نخست وزیر)، جواد سعید(رئیس مجلس شورای سلطنت)،ارتشبد عباس قره باغی( رئیس ستاد ارتش)، عبدالله انتظام، محمدعلی وارسته، علیقلی اردلان و دکتر عبدالحسین علی آبادی عضویت داشتند.
محمدرضا، خروج خود را به تأخیر انداخت تا بختیار از مجلس شورا رأی اعتماد بگیرد.[26 دی] محمدرضا و فرح با هلیکوپتر به مهرآباد رفتند. هواپیمای او ازقبل آماده شده بود و تعدادکمی در فرودگاه حضور داشتند: رؤسای مجلسین سنا و شورا، بدره ای، ربیعی و قره باغی.
محمدرضا حدود 2 ساعت در فرودگاه منتظر ماند تا بختیار از مجلس رأی اعتماد بگیرد و حاضر شود. بالاخره بختیار نیز با هلیکوپتر به مهرآباد آمد و گفت که رأی اعتماد گرفته. محمدرضا و فرح خداحافظی کردند و وارد هواپیما شدند. بختیار و قره باغی نیز وارد هواپیما شدند. بختیار از محمدرضا پرسید که از این پس گزارشات روزانه مملکتی را کجا بفرستد و او جواب داد: ” خودتان بررسی کنید کافی است. به گزارش احتیاجی نیست! سپس قره باغی وضع خود را سؤال کرد و پرسید که تکلیف من با ارتش چیست و چه باید بکنم؟ من نمی دانم در غیاب شما چه سمتی در ارتش دارم؟ محمدرضا پاسخ داد:” ارتش و نیروهای انتظامی در اختیار شماست. هر طور منطق شما حکم عمل کنید، ولو اشتباه باشد عدم رضایتی در من ایجاد نخواهد شد. به شما حق می دهم، چون وضع مشکل است و من هم غیر از منطق از شما انتتظاری ندارم. بعلاوه، دوستی مانند فردوست هم دارید و می توانند با او مشورت کنید.” بختیار و قره باغی خداحافظی کردند و پیاده شدند و هواپیما پرواز کرد.
من قلباً از رفتن محمدرضا خوشحال شدم، هم از لحاظ نجات اواز خشم ملت و هم اینکه اگر عاقل بود می توانست زندگی خوشی را در اروپا و آمریکا داشته باشد. اما آیا محمدرضا در تمام گفتارش، حتی در آن لحظه، صادق بود؟ باید بگویم تصور نمی کنم، زیرا او چنین می پنداشت که بعد از او کشوراز هم خواهد پاشید و باز به او احساس احتیاج خواهد کرد و یا اینکه تعدادی فسر وفادار به او ممکن است دست به کودتایی به نفع او بزنند. اذا، نخست به مصر رفت تا به ایران نزدیک باشد، ولی بتدریج امیدهای او به باد رفت و او نیز از خاک ایران دورتر و دورتر شد.
…………………………………
منبع:ظهور وسقوط سلطنت پهلوی،ج1،خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست،1369.
جمعه یعنی.....
جمعه یعنی یک غروب وعده دار / وعده ترمیم قلب یاس زار
جمعه یعنی مادر چشم انتظار / درهوای دیدن روی نگار
جمعه یعنی یه سماء دلواپسی / می شود مولا به داد ما رسی . . . ؟
دوران غیبت کبری، دوران تمرین اطاعت است.
پیش از شروع هر مسابقه ای، تمرین می کنند تا در میدان مسابقه پیروز شوند و مدال بگیرند. اکنون ما با گوش سپردن به حرف رهبر در انقلاب اسلامی ایران تمرین می کنیم تا در عصر ظهور پیرو و تسلیم امر امام باشیم؛ در حقیقت دوران غیبت کبری، دوران تمرین اطاعت است.
…………………………….
تمثیلات مهدوی، محسن قرائتی.
استفاده از فرصت های یادگیری
از هر فرصتی برای یاد گرفتن و آموختن استفاده کنید. شما در یک فصل طلایی قرار دارید. کسانی که برای آموختن، از سنین جوانی( یعنی حدود شانزده- هفده و هجده سالگی) دوران طلبگی و تکرار نشدنی دارند. اگر انسان بخواهد بیاموزد، باید در این مدت یاد بگیرد.این بزرگانی که ملاحظه می کنید، مهم ترین تحقیقات و اساسی ترین فکرها و کارهایشان در این دوران بوده است، یا مایه اش را در این دوران به دست آورده و بعد ازآن استفاده کرده اند. این دوران، دوران بسیار مهمی است. اگر شخصی این دوران را به بی کاری، کم کاری، بی توجهی و بیهودگی در محیط درس یا خارج آن صرف کند، خسارت بزرگی به او شده است.(1)
امروز دیگر روزی نیست که ما اجازه بدهیم، یک روز یا یک ساعت از عمر جوانی متدین و آماده برای تلاش و مجاهدت در راه دین- یعنی یک طلبه- هدر رود.طلبه، این است. اگر طلبه متدین نبود، طلبه نمی شد. اگر برای مجاهدت در راه دین آمادگی نداشت، طلبه نمی شد. حتی شاید بشود گفت که اگر عاشقانه این راه را دوست نمی داشت، طلبه نمی شد. بنابراین، جوانی با این خصوصیات، در روزی که اسلام توفیق پیدا کرده است یک نظام مبتنی بر اندیشه و تفکر و جهان بینی را در معرض دید بشریت قرار بدهد، نباید وقتش هدر رود. حوزه باید وقت او را به بهترین شکلی پر کند و از وقتش بهترین استفاده را ببرد و از او انسانی بسازد که می تواند امروز برای نظام اسلامی آبرو باشد و هدف توسعه و رواج و شناخته شدن اسلام را تأمین بکند.(2)
………………………………………..
1- دیدار با روحانیون و طلاب ایرانی و خارجی در مدرسه فیضیه قم 1374/09/16
2- دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم 1369/11/04
سیمای آرمانی طلبه در نگاه مقام معظم رهبری( مد ظله العالی)، محمد عالم زاده نوری
خوشبختی از نگاه رهبری
برگزاری نشست علمی پژوهشی سوره هود آیات 9-6 در مدرسه علمیه الزهراء(س) کلاردشت
حجت الإسلام دیباجی مؤسس مدرسه علمیه الزهراء(س) کلاردشت در نشست علمی پژوهشی تفسیر سوره هودآیات 6 الی 9 خاطر نشان کرد: اين آيه روزى دادن خداوند به همه موجودات سخن میگويد، همان كارى كه بدون احاطه علمى كامل به همه جهان امكان پذير نيست! نخست میگويد: «هيچ جنبندهاى در روى زمين نيست مگر اين كه رزق و روزى آن بر خداست، و قرارگاه او را مىداند، و از نقاطى كه از قرارگاهش به آن منتقل میشود (نيز) باخبر است» و در هر جا باشد روزيش را به او میرساند (وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها).
«تمام اين حقايق (با همه حدود و مرزهايش) در كتاب مبين و لوح محفوظ علم خداوند ثبت است» (كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ).
وی در ادامه افزود: طرز روزى رساندن خداوند به موجودات مختلف، راستى حيرت انگيز است، از جنينى كه در شكم مادر قرار گرفته تا حشرات گوناگونى كه در اعماق تاريك زمين و لانه هاى پرپيچ و خم و در لابلاى درختان و بر فراز كوهها و در قعر دره ها زندگى دارند كه از ديدگاه علم او هرگز مخفى و پنهان نيستند، و همانگونه كه قرآن میگويد خداوند، هم جايگاه و «آدرس اصلى» آنها را میداند و هم محل سيار آنان را، و در هر جا باشند روزيشان را به آنان حواله میكند.
دیباجی خاطر نشان کرد: در پاسخ اين سؤال كه آيا «روزى» هر كس از آغاز تا پايان عمر تعيين شده، و خواه ناخواه به او میرسد؟ بايد بگوييم درست است كه روزى هر كس مقدرو ثابت است، ولى در عين حال مشروط به سعى و تلاش و كوشش میباشد، و هرگاه اين شرط حاصل نشود مشروط نيز از ميان خواهد رفت.
نكته مهم اين است كه آيات و روايات مربوط به معين بودن روزى در واقع ترمزى است روى افكار مردم حريص و دنياپرست كه براى تأمين زندگى به هر در میزنند، و هر ظلم و جنابیتی را مرتكب مىشوند، به گمان اين كه اگر چنين نكنند زندگيشان تأمين نمىشود.
مؤسس مدرسه علمیه الزهراء(س) کلاردشت گفت:آيات قرآن و احاديث اسلامى به اين گونه افراد هشدار میدهد كه بيهوده دست و پا نكنند، همين اندازه كه آنها در طريق مشروع گام بگذارند و تلاش و كوشش كنند مطمئن باشند خداوند از اين راه همه نيازمنديهاى آنها را تأمين مىكند.
البته بعضى از روزيها مثل نور آفتاب، باران و هوا و عقل و هوش خدادادى چه انسان به دنبال آن برود، يا نرود، به سراغ او میآيند.
دیباجی در پایان گفت: اگر با تلاش و كوشش خود از همين مواهب نيز بطور صحيحى نگهدارى نكنيم آنها نيز از دست ما خواهد رفت، و يا بىاثر میماند. به هر حال نكته اساسى اين است كه تمام تعليمات اسلامى به ما میگويد براى تأمين زندگى بهتر چه مادى و چه معنوى، بايد تلاش بيشتر كرد.
باید همانی باشیم که هستیم ، برای اینکه انسان تأثیرگذار باشد، بایدخود را رشد دهد.
حجت الإسلام دیباجی مؤسس مدرسه علمیه الزهراء(س) کلاردشت در نشست مبلغین در رابطه با این سؤال که چرا خدا احد است و از این صفت احدیت چه استفاده هایی را می توان کرد؟خاطر نشان کرد: اگر می خواهیم در دیگران تأثیر داشته باشیم اول باید خودمان به آن عمل کنیم مثلاً ابتدا خودمان مقید به نماز جماعت و نماز اول وقت خواندن باشیم و این را از احدیت خدا فاکتور بگیریم خدا یکی است، ثنویت ندارد ظاهر و باطن آن یکی است. احد بودن خدا موجب شده من نیز یکی باشم صاف و بی آلایش، بی ریا و بی نفاق، ظاهر و باطنم یکی باشد.
وی افزود: باید همانی باشیم که هستیم ، برای اینکه انسان تأثیرگذار باشد، بایدخود را رشد دهد اگر من انسان منافق باشم حرفم در دل دیگران تأثیرنمی گذارد تبلیغم اثر ندارد،سعی نمایم سلامم را از روی گناه و دورویی نگویم.
دیباجی در پایان اظهار داشت: احدیتمان زمانیست که یکی شویم بدانیم که از این دوئیت هیچ بهره ای نخواهیم برد. خواهران، احدیت را درک کنید، آن وقت است که درک می کنیم که چگونه گوش دهیم و ببینیم،آن زمان که احدیت برایمان باور پذیر است که بتوانیم آن را در خودمان ایجاد کنیم.
إنه تعلم خائنة تعین، آیا چشم خیانتکار چشم احدست؟
تا خود را حفظ نکنی، تأثیر ندارد.
و در پایان به مبلغینی که در ماه های رمضان و محرم به امر تبلیغ پرداختند هدیه ای به رسم یادبود اهدا گردید.
نشست علمی پژوهشی مؤسس مدرسه علمیه الزهراء(س) کلاردشت با عنوان ارائه راهکارهای انگیزه در طلاب
حجت الإسلام دیباجی مؤسس مدرسه علمیه الزهراء(س) کلاردشت خاطر نشان کرد : مهم ترین راههای ایجاد انگیزه در طلاب این امور می باشد: پرهیز از بیان مشکلات مادی خود به طلاب، ارتباط زیاد با طلاب ضعیف،حفظ حرمت طلبه در مدرسه،ساده گرفتن امتحانات، معرفی منابع کمکی، تنوع در روش درس، تصحیح به موقع برگه ها، تشویق مادی و معنوی نه سرکوفت، بدبین نکردن طلبه نسبت به کتاب درسی، ایجاد انگیزه توسط مسئولین ، اخلاق معتدل و بدون افراط و تفریط، رعایت وقار و قناعت، سعه صدر، همراهی در زمان مشکلات طلاب، وفای به عهد به وعد وعید، تشکیل جلسات با والدین طلاب، تقدیر از همسران طلاب، واگذاری بخشی از امور مدرسه به طلاب در قالب شورای طلاب، پی گیری مستمر امور طلاب ،ایجاد صندوق قرض الحسنه و ارائه تسهیلات به طلاب،تنظیم خواب، ورزش(صبحگاهی، کوه، شنا)،حجامت یا اهدای خون( علاوه بر سلامتی از غلظت خون کم و پر نشاط)، توجه به فضای محیط( رنگ روشن، نور کافی، بوی مطبوع)، زنگ آزاد با بحث آزاد، اجرای مراسم هر برنامه با یک کلاس، راه ایجاد انگیزه توسط اساتید( تلاش برای الگو بودن، دلسوزی نسبت به طلبه و پی گیری مسائل شخصی او، برخوردمهربانه سلام و تواضع، پرهیز از تند خویی ، بدگویی، طنزهای سبک) علمی( قدرت علمی بالا- نشاط، اطلاعات کافی در مورد روحیه جوان، بیان جذاب، شروع درس با یک آیه ، حدیث یا نکته اخلاقی)
در ادامه افزودند :در ارتباط با طلبه ها(اساتید و کادر، ارتبط صمیمی با شاگرد و حضور در حجره ها، همراهی با طلاب در تفرجات و برنامه های متفرقه مدرسه، بیان نقاط قوت توانمندی هر یک از طلاب به خود او در جمع، ایجاد احساس فایده مندی، و امید به آینده) باید داشته باشند .
خورشید من، برای چه تأخیر کردهای؟
شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من، برای چه تأخیر کردهای؟
تلاش هاي علمي امام حسن عسكري(علیه السلام)
تلاش هاي علمي امام حسن عسكري(ع) در چه زمينه هايي بود؟
حضرت امام حسن عسكري عليه السلام با وجود همه فشارها و كنترلها و مراقبتهاي بي وقفه حكومت ظالم عباسي، يك سري فعاليتهاي سياسي، اجتماعي و علمي در جهت حفظ اسلام و تشيع و مبارزه با افكار ضد اسلامي و ضد شيعي انجام داد كه اهم كوششها و تلاشهاي علمي ـ فرهنگي آن حضرت عبارت است از:
1. تربيت شاگردان
گرچه حضرت امام حسن عسكري عليه السلام بر اثر نامساعد بودن زمان و محدوديت بسيار شديد كه حكومت عباسي اعمال مي كرد، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح كل جامعه نشد، ولي در تربيت شاگرداني كه هر كدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف ناب تشيع و رفع شبهات دشمنان شيعه نقش مهم و به سزايي داشتند، موفق گشت.
شيخ طوسي رحمه الله تعداد شاگردان آن حضرت را بيش از صد نفر ثبت كرده است(1) كه در ميان آنان چهره هاي برجسته و مردان وارسته اي، مانند: احمد بن اسحاق اشعري قمي، ابو هاشم داود بن قاسم جعفري، عبدالله بن جعفر حميري، ابو عمرو عثمان بن سعيد عَمْري (نائب خاص حضرت حجت)، علي بن جعفر، محمد بن حسن صفار و… به چشم مي خورند.(2)
2. تشويق نويسندگان
هر قلم به دست متعهد، نهايت تلاش خود را براي اطلاع رساني، هدايت و… جامعه به كار مي بندد؛ ولي تشويق از نويسنده و آثار او خستگيها را از تن او دور مي كند، و بر فعاليت او مي افزايد، و اين خود عامل توسعه علم و دانش و آگاهي در جامعه مي شود.
حضرت عسكري عليه السلام در كنار تربيت شاگردان از تشويق نويسندگان غافل نبود؛ از جمله داود بن قاسم جعفري مي گويد: كتاب «يوم و ليلة» از يونس آل يقطين را به حضرت عسكري عليه السلام عرضه داشتم. امام فرمود: «تَصْنيفُ مَنْ هذا؛ نوشته چه كسي است؟» گفتم: نوشته يونس است. آن گاه فرمود: «اَعْطاهُ اللّهُ بِكُلِّ حَرْفٍ نُورا يَوْمَ الْقِيامَةِ؛(3) خداوند در مقابل هر حرف، نوري به او در روز قيامت عطا فرمايد.»
البته سيره تمام امامان شيعه بر اين بوده كه بر نويسندگي و كتابت ترغيب و نويسندگان و قلمزنان را تشويق كنند. حضرت صادق عليه السلام به مفضل بن عمر فرمود: «اُكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ في اِخْوانِكَ، فَاِنْ مِتَّ فَوَرِّثْ كُتُبَكَ بَنيكَ، فَاِنَّهُ يَأْتي عَلَي النّاسِ زَمانُ هَرْجٍ ما يَأْنَسُونَ فيهِ اِلاّ بِكُتُبِهِمْ؛(4) دانشت را بين برادرانت بنويس و نشر بده! اگر از دنيا رفتي، فرزندانت وارث كتابهايت مي شوند. به حقيقت زمان هرج ومرجي فرا مي رسد كه مردم جز بر نوشته شان انس نمي گيرند[و توجه نمي كنند].»
و همچنين نقل شده است كه برخي آثار را خدمت حضرت عسكري عليه السلام عرضه داشتند كه درباره آن نظر دهد. حضرت فرمود: «صَحيحٌ فَاعْمَلُوا به؛(5) صحيح است بدان عمل كنيد!»
بر اثر همين تشويقها بود كه شانزده تن از شاگردان حضرت، دست به تأليف زدند و 118 عنوان كتاب، ثمره آن شد. از ميان آنها علي بن حسن فضّال 36 كتاب، محمد بن حسن صفار 35 كتاب، عبدالله بن جعفر حميري 19 كتاب، احمد بن ابراهيم 7 كتاب و هارون بن مسلم 6 كتاب دارد.(6)
و همين طور تعداد راوياني كه از آن حضرت حديث نقل نموده اند، به 106 نفر مي رسد.(7)
3. تأليف
حضرت عسكري عليه السلام علاوه بر تربيت شاگردان و تشويق نويسندگان، خود نيز دست به قلم برده و كتب و نامه هاي فراواني را براي توسعه علم و دانش و هدايت و راهنمايي جامعه از خود به يادگار گذاشته است كه به نمونه هايي اشاره مي شود:
يك. تفسير القرآن كه حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آن را نقل كرده است. قابل يادآوري است كه امروزه كتابي با عنوان «تفسير الامام العسكري عليه السلام » موجود است كه عالمان رجال و حديث بر آن نقدها دارند و آن را غير از نوشته اصلي مي دانند.
دو. كتاب «المنقبة» كه مشتمل بر بسياري از احكام و مسائل حلال و حرام است.(8)
به جز اينها كتب ديگري نيز به آن حضرت منسوب است.(9)
سه. نامه هاي فراوان.
درزمان امام حسن عسكري عليه السلام تشيع در مناطق مختلف و شهرهاي متعددي گسترش يافته بود و شيعيان در نقاط فراواني متمركز شده بودند؛ شهرها و مناطقي، مانند: كوفه، بغداد، نيشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، يمن، ري، آذربايجان، سامراء، جرجان و بصره كه از پايگاههاي شيعيان به شمار مي رفتند. در ميان اين مناطق، به دلائلي سامراء، كوفه، بغداد، قم و نيشابور از اهميت ويژه اي برخوردار بودند.(10)
حضرت براي گسترش فرهنگ تشيع، توسعه علم و دانش، و هدايت و سازندگي، نامه هاي فراواني به آن شهرها نوشته است، مانند: نامه آن حضرت به شيعيان قم و آوه كه متن آن در كتابها مضبوط است،(11) و نامه هاي فراوان حضرت به مردم مدينه،(12) و نامه اي كه امام به «ابن بابويه» نوشته، و نامه مفصلي كه حضرت خطاب به «اسحاق بن اسماعيل» و شيعيان نيشابور نوشته است.(13)
در نامه اخير، آن حضرت پس از توضيح درباره نقش امامت در هدايت امت اسلامي و تشريح ضرورت و اهميت پيروي از امامان و هشدار از سرپيچي از فرمان امام، نوشته اند: «.. اي اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهيم بن عبده هستي تا وي به آنچه من در نامه اي كه توسط محمد موسي نيشابوري فرستاده ام، عمل كند. تو و همه كساني كه در شهر تو هستند، موظفيد بر اساس نامه مزبور عمل كنيد.»(14)
چرا غيبت از زمان امام حسن عسكري(ع) آغاز نشد؟
در باره ی اینکه چرا امام زمان(عج) غيبتشان از زمان امام حسن عسكري(ع) آغاز نشد بايد گفت هر چند آن حضرت به شدت از ديد مزدواران حكومتي پنهان بود و تنها به خواص شيعه نشان داده شده بود ولي با اين حال هنوز به مقام امامت نرسيده بود و لذا معنا نداشت كه آن حضرت به غيبت رود. علاوه بر اينكه امام حسن عسكري(ع) به شدت از آن حضرت حفاظت مي فرمود و امكان نداشت تا امام حسن عسكري (ع) زنده است گزندي به امام زمان(عج) وارد شود اما پس از شهادت امام حسن عسكري(ع) شرائط به نحوي شده كه حفظ جان امام زمان (عج) كه آخرين حجت خدا بود تنها به غيبت آن حضرت وابسطه بود لذا به امر خدا آن حضرت در پس پرده غيبت رفته و دنيا را به اميد ظهور خود نگه داشت.
اما اگر منظورتان اين است كه با توجه به شرائط سخت امام حسن عسكري(ع) چرا غيبت از زمان ايشان شروع نشد بايد گفت با توجه به رواياتي كه در زمينه امام زمان(عج) مبني بر آخرين حجت خدابودن دوازدهمين نفر رسيده بود خلفاي ظالم و مزدورانشان مي دانستند كه حجت آخرين خدا از فرزندان امام حسن عسكري(ع) خواهد بود لذا ترس و وحشت آنان تنها از ناحيه فرزند امام حسن عسكري (ع)بود نه خود آن حضرت و تمام فشارها و ظلمهايي كه به امام حسن عسكري (ع) كردند هم بدين جهت بود پس لزومي نداشت غيبت از امام حسن عسكري(ع) آغاز شود علاوه بر اينكه خداوند اينگونه مقرر فرموده بود كه تنها حجت آخرش را از ديده ها پنهان كند.
شبهه جاثليق نصراني و برگشت مردم از دين
در تاريخ آمده است در روزگاري كه امام يازدهم (عليه السلام) در سامرا در حبس به سر مي بردند قحطي شديدي رخ داد به گونه اي معتمد، خليفه وقت، به مسلمانان دستور داد به صحرا بروند و با نماز استسقا از خداوند طلب باران كنند. مسلمانان سه روز پي در پي چنين كردند و از خداوند طلب باران كردند، ولي خبري از باران نشد. در روز چهارم جاثليق نصراني با شماري از نصارا و مسلمانان براي طلب باران به صحرا رفتند. در آنجا راهب مسيحي دستانش را به سوي آسمان گشود و باران نازل شد. و باز روز دوم مردم براي طلب باران چنين كردند و با دعاي راهب مسيحي آسمان شروع به باريدن كرد و مردم از آب باران سيراب گشتند. آنها از اين كردار راهب تعجب كرده، در حقانيت دين اسلام شك كردند به گونه اي كه شماري از آنها مسيحيت را برگزيدند. اين كردار براي خليفه وقت بسيار سخت و نگران كننده بود. لذا به صالح بن وصيف دستور داد كه امام را از زندان آزاد كرده، نزد او بياورند. پس از آزاد كردن امام، حضرت را نزد خليفه بردند. خليفه به حضرت عسكري (عليه السلام) گفت: امت محمد (صلي الله عليه و اله) را درياب كه بدين وسيله شماري از آنها از دين برگشتند و نصراني شدند. حضرت به خليفه گفت: از مردم بخواهيد كه فردا حاضر شوند. خليفه در پاسخ حضرت گفت: مردم از آب بهره مند شدند و ديگر نيازي ندارند كه فردا به صحرا بروند و طلب باران كنند. حضرت در پاسخ خليفه گفت: مي خواهم شك را از ذهن مردم بزدايم و آنها را از اين واقعه نجات دهم. خليفه امر كرد تا جاثليق و راهب مسيحي در روز سوم هم براي طلب باران حاضر شوند و مردم هم با آنها باشند. با دستور خليفه روز سوم جاثليق و راهب و همه نصارا و مسلمانان براي طلب آب آماده شدند. پس همه نصارا طبق عادت دستها را به سمت آسمان گشودند و آن راهب نيز چنين كرد و بناگاه آسمان ابري شد و باران شروع به باريدن گرفت در اين هنگام امام عسكري براي رفع شك و شبهه از ذهن مردم و براي اثبات حقانيت دين جدش از راهب خواست كه دستش را بگشايد. وقتي او دستش را گشود ديدند در ميان انگشتان او استخوان آدمي است. پس امام آن استخوان را از دست راهب مسيحي گرفت و در پارچه اي پيچيد. آنگاه به راهب گفت: حالا تقاضاي باران كن. راهب دست به چنين كرداري زد ولي به جاي بارش باران، ابرها به كناري رفت و خورشيد نمايان شد. مردم از اين واقعه تعجب كردند و در اين زمان خليفه از حضرت پرسيد: اي ابا محمد، علت اين امر را برايمان بازگو. حضرت فرمود: اينها در بعضي از قبور به استخواني از استخوانهاي انبيا دست يافتند، و استخوان هيچ پيامبري زير آسمان شكار نگشت، مگر آنكه آسمان شروع به باريدن كرد. مردم سخنان حضرت را پسنديدند و سپس دست به آزمون زدند و متوجه شدند امر چنان است كه ابومحمد (عليه السلام) گفته است. پس از اين ماجرا حضرت به سامرا بازگشت و شك و شبهه در حقانيت دين -كه از ناحيه جاثليق و راهب مسيحي ايجاد شده بود - از مردم برطرف شد و اين امر خليفه و مسلمانان را خوشحال كرد. به گونه اي كه حضرت درباره آزادي ديگر زندانياني كه با ايشان بودند سخن گفت و خليفه دستور آزادي همه آنها را صادر كرد.(1)
………………………………………………………
1.مناقب آل ابي طالب، ج4، ص 425.
شبهه كندي و موضع امام عسکری در برابرش
گويند اسحاق كندي يكي از دانشمندان و فيلسوفان عراق بود و در ميان مردم به علم و فلسفه و حكمت شهرت داشت، ولي او اسلام را قبول نداشت و بدين ترتيب بر آن شد تا كتابي درباره ناهمگونيهاي قرآن بنويسد. زيرا به نظر او برخي از آيات قراني با برخي ديگر توافقي ندارد بلكه از تطبيق آنها ناهمگوني مشاهده مي شود. لذا دست به نوشتن چنين كتابي زد و همه هم و غم او در نوشتن اين كتاب خلاصه شده بود. روزي يكي از ياران و شاگردان اسحاق، خدمت امام رسيد و جريان اين كتاب را به آگاهي حضرت رسانيد، امام به او فرمود: آيا در ميان شما يك مرد هوشمند و رشيد موجود نيست كه با برهان واستدلال، كندي را از نوشتن اين كتاب باز دارد و او را پشيمان كند؟
شاگردش گفت: ما از شاگردان او هستيم و از نظر علم و دانش نمي توانيم از پس او بر آييم و او را از باور داشتن بازگردانيم. امام عسكري (عليه السلام) به او فرمود: آيا آنچه را به تو بياموزم به او ابلاغ مي كني؟ شاگردش اين امر را پذيرفت.
امام فرمود من سخني را به تو مي آموزم و تو نزد استاد برو، و چند روزي او را در اين كاري كه آغاز كرده ياري كن. هنگامي كه با او دوست شدي، به او بگو پرسشي به نظرم رسيده مي خواهم از شما بپرسم، و او خواهد گفت بپرس.
بگو: اگر نازل كننده قرآن نزد تو بيايد آيا ممكن است بگويد كه «مرادم از معاني اين آيات، غير از آن معاني است كه تو براي آن آيات فهميده اي و درك كرده اي؟ استاد خواهد گفت: بلي چنين امري ممكن است.»
در اين هنگام شما به او بگو: «تو چه مي داني، شايد مراد او از آيات قرآن، غير از معاني باشد كه تو فهميده اي.»
شاگرد نزد استاد خويش رفت و به دستور امام مدتي استاد را در امر نوشتن كتاب ياري كرد و با او دوست و صميمي شد. روزي به استادش گفت: آيا ممكن است كه نازل كننده قرآن معاني اي را اراده كرده باشد غير از آنچه شما از آيات قرآن فهميده اي؟ استاد تأملي كرد و به شاگردش گفت: پرسش خود را مجدداً بيان كن و شاگرد پرسش خويش را تكرار كرد.
استاد گفت: بلي، چنين امري ممكن و محتمل است يعني ممكن است خدا معنايي غير از معاني ظاهري آيات قرآن اراده كرده باشد چون كلمات داراي احتمالات است.
سپس به شاگرد گفت: حقيقت ماجرا را برايم باز گو چه شخصي به شما اين سخن را آموخته است؟
شاگرد گفت به دلم افتاد كه اين امر را از شما بپرسم.
استاد گفت: اين پرسش، پرسشي مهم و عميق و بلندمرتبه است و بعيد است كه از جانب شما باشد.
شاگرد گفت: اين سخن را از امام عسكري (عليه السلام) شنيده ام.
استاد گفت: اكنون حقيقت را گفتي و چنين مسائل جز از خاندان رسالت شنيده نخواهد شد. آنگاه كندي تقاضاي آتش كرد و همه آنچه در باب ناهمگونيهاي قرآن و آيات قرآني نوشته بود به وسيله آتش سوزاند و نابود كرد.(1)
………………………………………………
1-مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 424.
نظر امام يازدهم درباره خلق قرآن
امام يازدهم (عليه السلام) نيز چون پدر خويش قرآن را مخلوق مي دانند. ابوهاشم مي گويد من پيش خودم گفتم دوست دارم كه نظر امام يازدهم را درباره قرآن بدانم كه آيا قرآن مخلوق است يا غيرمخلوق و حال اينكه قرآن ما سوي الله است.
آنگاه امام رو به من كرد و گفت: اي ابوهاشم آيا خبر امام صادق به تو نرسيده است كه امام در مورد نزول قل هو الله احد فرموده است: خلق الله لها اربعه آلاف جناح فما كانت تمر بملك من الملائكه الا خشعوا لها، و قال هذه نسبه الرب تبارك و تعالي (1)خدا براي آن چهار هزار بال آفريد و هيچ دسته اي از فرشتگان از آن آيه نمي گذشتند مگر آنكه در برابرش خشوع مي كردند و فرمود: ان الله خالق كل شيء و ماسواه مخلوق (2) يعني بدرستي كه خداوند آفريننده هرچيزي است و غير از او مخلوق هستند و در ثاقب المناقب آمده است كه امام پس از خطور اين خيال در ذهن راوي به او فرمودند كه خداوند خالق هرچيزي است و ماسواي او مخلوق است.
………………………………………………………………………………………..
1-بحارالانوار، ج50، ص 254.
2- ثاقب المناقب، ص 249.
عسكري بايد بگویيم يا عسگري؟
خلفاي عباسي براي زير نظر داشتن فعاليتهاي فرهنگي، علمي و سياسي امام هادي عليهالسلام، آن حضرت را در سال 236 ه.ق از مدينه به سامرا انتقال و در محله عسكر سكونت دادند. چون امام حسن عليهالسلام و پدر بزرگوارش امام هادي عليهالسلام در محله عسكر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگي ميكردند و به عسكري لقب يافتند (1) و اين لقب مشترك بين آن حضرت و پدرشان امام هادي عليهالسلام است و آنها را عسكريين گفتهاند.
اين شايعه لفظ درپي آن بوجودآمده كه گروهي ازمخالفين معتقدبودندكه امام حسن عسكري (ع)عقيم مي باشد.اگر بنا بود اين لفظ به (گاف) نوشته يا تلفظ شود،كه به معناي عقيم بودن است بايد امام هادي نيز عقيم ميبود و از نعمت فرزند محروم تلقي ميشد. از سوي ديگر عسكر لفظي عربي است و به معناي لشكر است. عسكري اسم منسوب است و منسوب به عسكر است و اصولا در زبان عربي حرف گاف وجود ندارد. پس آنچه صحيح است، عسكري (با كاف) است، نه عسگري (با گاف).
در به وجود آمدن شايعه عقيم بودن حضرت عوامل مختلفي چون خلفاي عباسي،جعفر كذاب، و فردي به نام زبيري…تاثيري به سزا داشت.
……………………………………………..
۱-صدوق، علل الشرايع، قم، مكتبه الطباطبائى، ج ۱، باب ۱۷۶، ص ۲۳۰ * صدوق، معانى الأخبار، تهران، مكتبه الصدوق – مؤسسه دار العلم، ۱۳۷۹ ه’. ق، ص ۶۵ * بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۱۳، ح ۱.
قرائت سوره انعام هدیه به روح آیت الله نمر و 46 تن از شیعیان عربستان
شهادت مظلومانه عالم ربانی، آیت الله شیخ نَمر(ره) را به دست عوامل مزدور وهابیت سعودی به عموم مسلمانان جهان و پیروان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام تسلیت عرض می نماییم.
در پی اعدام مظلومانه آیت الله نمر و 46 تن دیگر از شیعیان در عربستان، طلاب مدرسه علمیه الزهراء (س) کلاردشت در سالن اجتماعات این مدرسه تجمع نموده، و تنفر و انزجار خود را از این اقدام وحشیانه آل سعود اعلام داشتند.
و پس از قرائت نماز مغرب و عشا، قرائت یک صفحه از سوره انعام را به روح آیت الله نمر و 46 تن از شیعیان عربستان هدیه نمودند.
شیخ "نمر باقر النمر" کیست؟
شیخ “نمر باقر النمر” روحانی شیعی برجسته عربستانی، در سال 1379 هجری قمری مصادف با 1968 میلادی، در شهر “العوامیه” در استان القطیف در شرق عربستان در خانوادهای اهل علم و دین به دنیا آمد که از آن علمایی چون “آیتالله شیخ محمد بن ناصر آل نمر” (قدس سره) و خطبای حسینی چون جدش حاج “علی بن ناصر آل نمر” سر بر آورده بودند.
تحصیلات مقدماتی و هجرت برای تحصیل علوم دینی
تحصیلات مقدماتی خود را در همان شهر العوامیه به پایان رساند و در سال 1400 هجری قمری مصادف با 1989 میلادی، برای آشنایی نزدیکتر با انقلاب اسلامی ایران و تحصیلات حوزوی ابتدا به ایران مهاجرت کرد تا در تهران در حوزه علمیه حضرت قائم(عج) حضور پیدا کند که در همان سال توسط آیتالله سید محمدتقی مدرسی در تهران تأسیس شده بود.
شیخ نمر پس از 10 سال تحصیل در حوزه علمیه حضرت قائم(عج)، عازم سوریه شد و در حوزه علمیه حضرت زینب(ع) برای ادامه تحصیلات حوزوی و علوم دینی نام نوشت و در حضور اساتید این حوزه به تحصیل پرداخت.
وی دوره کتابهای اصولی از جمله “اصول” المظفر، “رسائل” شیخ انصاری و “کفایة” آخوند خراسانی را گذراند و در علم فقه نیز “اللمعة الدمشقیة” نوشته شهید اول، “جامع المدارک” خوانساری، “مکاسب” شیخ انصاری و “مستمسک العروة الوثقى” سید حکیم و دیگر کتابهای فقهی را مطالعه کرد.
نخستین بازداشت شیخ نمر به می 2006 میلادی بازمیگردد، هنگامی که شیخ به محض بازگشت از سفر کوتاه مدتش به بحرین و بازگشت به عربستان، به دلیل مشارکت در همایشی بینالمللی قرآن کریم از سوی نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد.
اتهام شیخ این بود که در این همایش، در عریضهای، از رژیم سعودی خواسته بود به “قبرستان بقیع” رسیدگی کرده، مذهب “تشییع” را به رسمیت شناخته و شیوههای آموزشی و درسی کنونی حاکم بر عربستان را تغییر داده یا لغو کند؛ همین.
اما بازداشت مجدد شیخ نمر، به 23 آگوست 2008 میلادی بازمیگردد که در شهر “القطیف” به دست نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد. این بار اتهام شیخ برای بازداشت بنابر ادعای رژیم سعودی درخواست از شیعیان مناطق شرقی عربستان برای آمادهشدن به منظور دفاع از خود و جامعه خویش بود که رژیم ادعا میکرد، این سخنان نمر به معنی تحریک شیعیان عربستانی برای جدایی از حکومت مرکزی بود.
رژیم سعودی از بیم قیام مردمی و خشم و غضب شیعیان مناطق شرقی عربستان شیخ نمر را 24 ساعت پس از بازداشت آزاد کرد.
این روحانی برجسته عربستانی یک بار دیگر در مارس 2009 میلادی در معرض بازداشت قرار گرفت.
صفحات: 1· 2
بروشور 9 دی( بصیرت در کلام رهبری)
پیامبر اکرم(ص) و دوری از تجملات و تشریفات
هنگامی که دید در خانه اش پرده ای آویزان شده که بر روی آن تصاویری وجود دارد، به یکی از همسرانش فرمود: این پرده را از جلو چشمان من بر دار،چون هرگاه نگاهم به آن می افتد، به یاد دنیا و زینتهایش می افتم.
نهج البلاغه ص 301، خطبه 160.
میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع) بر تمام جهانیان مبارک باد.
میلاد پیامبر اکرم ، رسول مهربانی ها مبارک.
حدیثی از امام صادق(ع)
چه زمانی مردم قدر امام زمان (عج) را بیشتر می دانند؟
عملکرد هفته پژوهش مدرسه علمیه الزهرا (س) کلاردشت
1. فضا سازی مدرسه با نصب پلاکارد و نوشته های پژوهشی .
2. برگزاری نمایشگاه هفته پژوهش با آثار پژوهشی طلاب.
3. تهیه بروشور ویژه نامه و ارسال آن به مدارس و نهادهای دولتی شهرستان .
4. برگزاری کارگاه پایان نامه نویسی برای طلاب پایه پنجم .
5. برگزاری کلاس های پژوهشی برای طلاب پایه اول تا چهارم.
6. برگزاری نشست علمی با موضوع « محدودیت های زنان در عرصه ی پژوهش »
این جلسه که در 94/9/25 روز چهارشنبه برگزار شد ضمن بیان نقش زنان در جامعه به بررسی محدودیت های این قشر از جامعه در زمینه پژوهش پرداخته شد که از جمله این محدودیت ها :.عدم وجود انگیزه ی کافی، وجود نظام مردسالارانه و عدم به رسمیت شناختن زنان و توانایی های آنها که گاه از سوی خود زنان نیز تقویت می شود ، تعدد و تزاحم نقش ها، محدودیت زمانی و زمان بر بودن صرف وقت بین خانه و مراکز پژوهشی، کتابخانه، کافی نت، اشتغال به تحصیل و …. .
7. اختصاص دادن 10 دقیقه از کلاس را به بحث پیرامون پژوهش توسط اساتید در هفته پژوهش .
8. به صدا در آوردن زنگ پژوهش.
9. تقدیر از پژوهشگران فعال مدرسه.
10. فراخوان مقاله با محوریت پیامبر اکرم (ص) .
فراخوان مقاله به مناسبت میلاد با سعادت پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)
به مناسبت هفته بزرگداشت پژوهش و میلاد باسعادت رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) حوزه علمیه الزهرا ( س) برگزار می کند :
موضوعات :
درآمدی بر سیره مدیریتی پیامبر اعظم (ص)
رابطه انسان با خدا از دیدگاه پیامبر اسلام
پیامبر اعظم (ص) از دیدگاه امام علی (ع)
پیامبر اعظم (ص) از دیدگاه امام خمینی (ره)
پیامبر اعظم (ص) از دیدگاه مقام معظم رهبری
بیت المال در سیره نبوی
الگوی جوانان در سیره نبوی
حقوق متقابل مردم و حکومت در آیین پیامبر اعظم (ص)
نشاط و شادابی در فرهنگ نبوی
مهلت ارسال : 1394/10/5 تاریخ اهدای جوایز : 1394/10/11
جهت ارسال مقالات به یکی روشهای زیر اقدام نمایید :
ارسال متن اثر به آدرس الکترونیک :
M.mansor.maryam.mansoori@gmail.com
ارسال نسخه چاپی به همراه لوح فشرده به نشانی :
کلاردشت، جاده عباس آباد، کوچه همیشه بهار، مدرسه علمیه الزهرا (س).
01152627060
این معنى انتظار فرج است( سخنان مقام معظم رهبری)
این معنى انتظار فرج است معناى انتظار فرج به عنوان عبارة أخراى انتظار ظهور، این است که مؤمن به اسلام، مؤمن به مذهب اهلبیت(علیهم السلام) وضعیتى را که در دنیاى واقعى وجود دارد، عقده و گره در زندگى بشر میشناسد… امام زمان (علیه الصلاة و السلام) براى اینکه فرج براى همهى بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگى نجات بدهد؛ جامعهى بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آیندهى بشر را نجات بدهد. انتظار فرج یعنى قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتى که بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگى انسانیت حاکم شده است. این معنى انتظار فرج است.
دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نیمهى شعبان29/06/1384
آغاز ولایت عهدی گل نرگس برتمام منتظران ظهورش مبارک باد.
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند
ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
آرزو نمی کنم که بیایی
آرزو می کنم وقتی آمدی
چشمانم شرمسار نگاهت نشود چون همه می دانند که می آیی
اللهم عجل لولیک الفرج
کلمات گفته شده پس گرفته نمی شوند
یک کشاورز به همسایه اش تهمت زد. با پی بردن به اشتباهش، پیش کشیش رفت تا طلب عفو نماید. کشیش به او گفت کیسه ای پر از پَر کن و آن ها را در وسط شهر رها کن. کشاورز همین کاری که کشیش گفته بود، انجام داد. سپس کشیش از او خواست برود و پَرها را جمع کرده و در کیسه بگذارد.
کشاورز تلاش کرد، اما نتوانست. زیرا آنها را در سراسر شهر پخش شده بودند. وقتی او با کیسه ی خالی برگشت، کشیش گفت همین امر در مورد کلمات تهمت آمیز شما صادق است. شما به راحتی کلمات ناخوشایندد را از دهانتان رها کردید و اکنون نمی توانید آن ها را جمع کنید. بنابراین باید در انتخاب حرف هایمان خیلی دقّت کنیم.
دستاوردهای پژوهشی طلاب مدرسه علمیه الزهراء(س) کلاردشت
تآثیرات تلفن همراه برمسائل معنوی و اخلاقی
خانم پاک کارشناس مذهبی مدرسه علمیه الزهراء(س) کلاردشت در نشست بصیرتی با عنوان تآثیرات تلفن همراه برمسائل معنوی و اخلاقی در پاسخ به سؤال اینکه آیا تلفن همراه می تواند به ابزار مفیدی تبدیل شود که در خدمت اخلاق و معنویت باشد خاطر نشان کرد: همه این مسائل در گرو چگونگی استفاده و بهره مندی از این ابزار می باشد، گاهی اوقات ممکن است تیغ تیزی به ناحق در شکم انسانی فرو رفته و او را به کام مرگ برساند و یا در دست یک جراح ها هر روز بر دست قرار گیرد و انسانی را از چنگ مرگ رها کند.
وی اضافه کرد: تلفن همراه را می توان با درایت و تدبیر به ابزار مفیدی تبدیل نمود که در خدمت اخلاق و معنویت باشد اما در وضعیت کنونی و با روندی که ادامه دارد و با نگاهی به تصاویر مستهجن، بلوتوث های مبتذل، امواج ماهواره ای، موسیقی های حرام، تضعیف باورهای دینی، پیامک های غیر اخلاقی و ارتباط های نامشروع و با گسترش فوق العاده و استقبال روز افزونی که جوانان و نوجوانان از تلفن همراه دارند جامعه را در معرض آسیب های جدّی اخلاقی، دینی و اضطراب ها و تشویش قرار داده و زمینه معضلاتی نظیر ارتباط دختران با پسران نامحرم و برقراری ارتباط های خارج از مرز اخلاق را فراهم نموده است.
پاک هم چنین ابراز داشت: استفاده بیش از حد تلفن همراه باعث پیامدهای روانی زیادی می شود ازجمله پرخاشگری، تحریک پذیری، بدخلقی، افسردگی، بی قراری، بی حوصلگی، کج خلقی، کاهش حافظه، تغییرات الگوی خواب، افزایش نوع خاصی از تومورهای مغزی، و بالاخره استفاده آزاد از تلفن همراه و همراهی این ابزار شیطان با نوجوانان و جوانان تا کجا و به چه حقیقتی؟!
وی با تأکید بر اینکه 89 درصد تلفن های همراه دست کسانی است که اصلاً استفاده از آن ضرورتی برایشان نداردافزود: فقط 11 درصد استفاده ضروری از تلفن همراه می کنند و الان هم که مکالمه رایگان و انواع و اقسام برنامه های لاین و تلگرام و … وجود دارد.
سازنده ی این برنامه ها عاشق چهره ی ما نیستند بلکه صددرصد پشت این مکالمه های رایگان میلیونی یک هدف بزرگی قرار دارد.
ایشان در پایان حدیثی از امام علی (ع) بیان کردند که فرمود: دنیا و مظاهر آن همچون مارسمّی است که ظاهرش زیبا و فریبنده است ولی سمّی کشنده در درون دارد نادان، فریب خورده و به آن می گراید و هوشمند دانا از آن دوری گزیند.
آثار سوءغیبت در زندگی دنیوی
غیبت نکنید
به یاد داشته باشید، فردی که برای شما غیت می کند، پشت سر، در مورد شما نیز غیبت می کند. غیبت و دروغ گفتن کاملاً به هم مربوطند. فرد غیبت کننده چیزی را به سرعت می شنود و هنگام فراغت آن را تکرار می کند. فرد غیبت کننده به کسب و کار خود اهمیت نمی دهد زیرا او نه فکر دارد و نه کسب و کار. شخص بدگو بیشترمتمرکز است به آنچه که از این طرف و آن طرف می شنود تا آن چه که خود می شنود. غیبت و بدگویی هنر گفتن نباید گفتنی ها است. فردی چه قدر خوب گفت که ” افراد کوچک درباره ی سایر افراد صحبت می کنند، افراد معمولی درباره ی چیز ها صحبت می کنند، افراد بزرگ درباره ی ایده ها صحبت می کنند".
غیبت و بدگویی می تواند به افترا و انحراف شخصیّت منجر شود. افرادی که به شایعات و بدگوییی ها گوش می دهند گناهشان به اندازه ی افرادی است که بدگویی می کنند.
شخص غیبت کننده به تله ی دهان خودش گرفتار می شود. غیبت کننده برای عدالت احترام و ارزش قایل نیست. غیبت دل ها رامی شکند، زندگی ها را به هم می ریزد،نیرنگ و سوء به وجود می آورد و فرد ناتوان را قربانی می کند. ردیابی غیبت را مشکل می توان تعقیب کرد، زیرا ماهیّت یا نامی ندارد. غیبت اعتبارها را از بین می برد، حکومت ها را تغییر می دهد، ازدوج ها را بهم می زند، آینده ی شغلی را تیره می کند،موجب گریه های بی گناه می شود، دل ها می شکند و بی خوابی های شبانه را به وجود می آورد. هنگامی که در مقابل موقعیّت منجر به غیبت قرار می گیرید، از خودتان بپرسید.
- آیا این موضوع حقیقت دارد؟
- آیا آبرومندانه و مناسب است؟
- آیا این امر لازم است؟
- آیا من شایعه پخش می کنم؟
- آیا درباره ی دیگران چیزهای مثبت می گویم؟
- آیا دیگران را تشویق می کنم تا بدگویی کنند؟
- آیا گفت و گوی من با عبارت ” به هیچ کس نگویید” شروع می شود؟
- آیا می توانم آن را محرمانه نگه دارم؟
از غیبت و بدگویی خودداری نمایید و به یاد داشته باشید حرف های کوچک از دهان های گنده خارج می شوند.
به کودکانمان یاد دهیم چگونه زندگی کنند.
تو خود حاضر به اعمال منی مولا
بردباری شگفت انگیز پیامبر اکرم(ص)
انس بن مالک می گوید: مردی بیابانی به محضر رسول خدا(ص) آمده، ردای پیامبر را با دست گرفت و چنان کشید که کناره ی ردا بر گردن مبارک رسول خدا نقش انداخت، سپس گفت: فرمان بده از مال خدا که نزد توست به من ببخشند! حضرت به او توجه فرمود و تبسم کرد و فرمان داد آنچه را لازم دارد به او ببخشند!!
مکارم الأخلاق:17؛ السیرة النبویة:4
پنج برنامه ی اخلاقی از پیامبر(ص)
امام باقر(ع) از رسول خدا(ص) روایت می کند که آن حضرت فرمود: پنج چیز است که تا لحظه ی مرگ ترک نمی کنم: پوشیدن لباس پشمی، سوار شدن بر الاغ بی پالان،غذا خوردن با بردگان، بافتن کفش با دستانم و سلام کردن به کودکان؛ تا پس از من سنّت شود.
الخصال:271/1،حدیث13.
رحلت جانگداز حضرت محمد و شهادت امام حسن مجتبی تسلیت باد.
نامه امام رضا(ع) به فرزندش امام جواد
نامه ای کریمانه
بزنطی می گوید: نامه ای از حضرت امام رضا(ع) به فرزندش ابوجعفر حضرت امام جواد(ع) به این مضمون خواندم: ای اباجعفر! به من خبر رسیده که تو را از درب کوچک بیرون می برند، این از بخل آنان است که مبادا از تو خیری به کسی برسد، به حقی که بر تو دارم از تو می خواهم که رفت و آمدنت جز از درب بزرگ نباشد.
هنگامیکه سوار مرکب شدی، باید درهم و دینار با تو باشد، و کسی نباشد که از تو درخواست کند مگر اینکه به او عطا کنی و اگر عموهایت از تو خواستند به آنان نیکی کنی، کمتر از پنجاه دینار مده و اگر خواستی، بیشتر عطا کن و اگر عمه هاین از تو درخواست خیر کردند کمتر از بیست و پنج دینار نباشد و اگر خواستی، به آنان بیشتر ببخش، من می خواهم خدا تو را رفعت و منزلت دهد، بنابراین انفاق کن و از تنگدستی از صاحب عرش مترس!
عیون أخبار الرضا:8/2، باب30، حدیث20.
اشعار حضرت زهرا(س) در فراق پدر
شعر ذیل از اشعار حضرت زهرا(س) در کنار قبر پیامبر است:
نَفسِی عَلی زَفَراتِها مَحبُوسَه یا لَیتَها خَرجَتُ مَعَ لزَفَرات
لاخَیرَ بَعدَکَ فِی الحَیاةِ وَ إِنَّما اَبکِی مخافَة اَن تَطُولَ حَیاتِی
پدرجان! جانم با آن همه غم و اندوه دردسینه ام حبس شده/
ای کاش با همان اندوه ها از بدنم خارج می شد.
پدر جان! بعد از تو هیچ خیر و نیکی در زندگی نیست/
گریه می کنم از بیم آنکه (مبادا) بعد از تو زندگی ام طولانی گردد.
فراز هایی از مقام منزلت رسول اکرم(ص)
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
” همانا دل ها همچون آهن زنگ می زند و تیره می شود.” از ایشان سؤال شد: ” ای رسول خدا صیقل آن چیست؟” ایشان
پاسخ داد: ” خواندن قرآن و یاد مرگ “
دنیا می خواهی نمازشب بخوان،آخرت می خواهی نماز شب بخوان.
در احوالات مرحوم علامه طباطبائی(ره) آمده است که ایشان می فرماید: « در اوایل طلبگی علاقه زیادی به تحصیل داشتم. ولی هرچه می خواندم نمی فهمیدم. به نجف رفتم. یازده سال آنجا مشغول یادگیری فقه، اصول، فلسفه و عرفان شدم.» ایشان در ادامه می گوید وقتی در نجف بودم، ناگاه دستی بر شانه ام احساس کردم که گفت: ” فرزندم! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان.» و او مرحوم آیت الله بادکوبه ای استاد علامه طباطبائی بود.
کتاب خوشه چینان خرمن اهل بیت(ع)، ج1، ص2.